Swear To This Sin ✅(Completed)

Swear To This Sin Chapter 5

به این گناه قسم

قسمت 5 (قسمت آخر)

به این گناه قسم مرگ برایت آرزوی نابودی دارد

به این گناه قسم شیطان برایت آواز زندگی میخواند

به این گناه قسم آسمان برایت اشک حسادت میریزد

به این گناه قسم معشوق برایت نتی دروغین میزند

به این گناه قسم خونی که برایت ریخته شد,گناهی است که خدا برایت میخواست.

.....

:این گناه من نیست جان.

بی آنکه زمزمه ییبو,جان را در بهت فرو ببرد جان به حرکت چاقو بر روی گردن ییبو ادامه داد. سرش را به آرامی تکان داد و تمسخر 

آمیز نگاهش را به زخم انداخت.

ییبو آرام ناله میکرد و جان آرام زمزمه میکرد.

:پس گناهه کیه؟معشوقت که حالا داره تو جهنم میسوزه؟

فشار دندان های ییبو را احساس کرد. از اینکه فهمیده بود ییبو برای عشقی که دیشب در هتل آن را کشته بود همچنان سوگواری میکرد احساس قدرت میکرد. از اینکه میدانست ییبو برای چه کسی آواز عشق می خواند و لقب معشوق را به چه جونوری داده است احساس خوشنودی میکرد.

و بهتراز هر کدامشان,بهترین حس برای وقتی بود که میدانست عشق عزیز تراز جانش را خوده جان,مقابل چشمان ییبو کشته بود.

یک زخم دیگر در جایی که به جان حس مالیکات میداد.یک پیروزی دیگر برای فتح بدنی که هم خواستگاه او بود هم از او نفرت داشت.

موهای ییبو را بازهم با خشونت رها کرد و نگاهی دقیق تر به زخم انداخت.

او همچنان بخاطر جمله جان در عصبایت بود اما نگفتن کلمات 

آنقدر عادتش شده بود که حال هم برای فریاد کشیدن کسی به سراغش نمی آمد.

خونی که بر روی بدن ییبو به راه افتاده بود هر قطره اش در نگاه جان جریان داشت. گویی شهوت اورا تا مرز خشم برده بود و خشم اورا تا مرز حسادت و طمع...

لب هایش را تر کرد و به انعکاس خون سرخ رنگ ییبو بر روی چاقویش نگاهی انداخت. او لذت میبرد و ییبو هر لحظه بیش از قبل خودش را با دردهایی که مستحقش نبود اماده میکرد. او رها نمیشد حتی اگر جان از گرفتن جان او دست می کشید...

نگاهش را بالا گرفت و چشمانش برق زد. آخرین نقطه,لذت بخش ترین جا برای جان و دردناک ترین جا برای ییبو بود. یک طعم فراموش نشدنی از درد ها و لذت هایی که هیچ کدامشان درک دقیقی از آنها نداشتند.

صورتش را به آرامی نزدیک صورت ییبو کرد و در چشم هایش خیره شد. بی آنکه حرفی بزنند چند ثانیه یکدیگر را نگاه کردند.