به این گناه قسم
قسمت 4
سزاوار من است دردی که مرا تا آسمان هفتم پرواز داد؟
سزاوار من است غریبه ای که مرا تا جویبار جهنم راه داد؟
سزاوار من است عشقی که مرا تا دروازه های بهشت هول داد؟
سزاوار من است قسمی که مرا از آغوش معشوق فراری داد؟
.............
:بیشتر....
ییبو بی آنکه سرش را بالا بگیرد چاقو را در بین انگشت هایش فشار داد. سرش را به آرامی بالا گرفت و نیم نگاهی کوتاه به چهره جان انداخت. او دیگر برای خواسته هایی که شخصیتش را می ساخت ارزش قائل نبود. حال طعم شهوت را ما بین دهانش چشیده بود و بیشتر میخواست. آنقدر که گوش هایش پراز ناله های ییبو باشد و نگاهش غوطه ور در خون او..
اما در وجود جان چیز دیگری درحال رخ دادن بود. چیزی که فریاد میکشید اسلحه ات را بردارد برای یک ثانیه اورا از این بند مجازات رها کن. اسلحه ات را بردار و ماشه را برای همیشه بکش و اورا غرق در خونی که دیگر راه برگشتی ندارد خاک کن. او را به قبرسانی ببر که پرشده بود از دعای گناهکارانی که برای رهایی آواز پروردگار می کشند.
اسلحه را بردار و نگذار او این چنین زجر بکشد. جان طاقتش داشت تمام میشد اما هنوز هم بیشتر میخواست. برای بلند شدن از جایگاه خدا گونه اش به چیزی فراتراز دلسوزی نیاز داشت محرکی که میتوانست اورا برای همیشه از شر نگاه های ییبو خلاص کند.
او بیشتر میخواست تا بتواند از ییبو دل بکند.ییبویی که مجازات شدنش بیش از حد دل به بی گناهی داده بود.
سرش را پایین گرفت و چاقو را کمی بیشتر روی خط به وجود آمده شکمش کشید. لب هایش را بر روی یکدیگر فشرد اما درد آنقدر بود که ناله هایش مانند نتی آرام فضای اتاق را پر کند.
دست دیگرش را مشت کرده بود و بدنش را سفت نگه داشت بود با هر اینچی که چاقو را روی شکمش ادامه میداد یک تکه از روحی که در جایی از بدنش دست نخورده مانده بود پا به مرگی بی انتها میداد.
خون از بالای نافش شره گرفته تا زیره شکمش. او بر روی آبشاری از خون خودش نشسته بود و بر تخت پادشاهی اش ,پادشاهی میکرد.
دیگر نمیتوانست...
چاقو را فاصله داد و با خشمی که جان را تا مرز لذت برد به چشمانش خیره شد.
دندان هایش میلرزید و چاقو چیزی نمانده بود که از ما بین انگشتانش پایین بلغزد. حال کمی درد اورا به وجد اورده بود. از خونی که بر روی ملافه چکیده بود خشمگین بود و دلش میخواست بدن تمیزش را از ما بین دست های جان پس بگیرد. اما غریبه کار خودش را کرده بود.
یک خط دیگر به نام جان بر روی بدن ییبو.
نیشخند سلاح دیگری بود که حال ییبو را زخمی میکرد و جان به خوبی از آن استفاده میکرد. ابرویش بالا غلتید.
ESTÁS LEYENDO
Swear To This Sin ✅(Completed)
Historia Corta🖇️بـه ایـن گـناه قـسم 🖇️' کاپل داستان :: ییژان (وانگ ییبو - شیائو جان) 🖇️'ژانر :: درام - اکشن - انگست - اسمات 🖇️' تعداد قسمت ها :: 5 قسمت 🖇️' وضعیت داستان :: تکمیل شده خـلاصـه :: به من نگاه کن، به این گناه حبس شده در وجودم نگاه کن" به این ع...