Swear To This Sin Chapter 2

753 122 10
                                    

به این گناه قسم

قسمت 2

شراب لب هایت را سر کشیده ام تا فقط من باشم که مست طعمت می‌شود.

گناهان شیرینت را سر کشیده ام تا فقط من باشم که گناهکار خوانده می‌شود.

قسم های زیبایت را سر کشیده ام تا فقط من باشم که مدهوش دروغ هایت می‌شود.

دیوانه ی من برایم آواز بخوان تا فقط من زجه هایت را گوش دهم.

........

:ییبو گناهکار نیست...

اسلحه در دستان جان یخ بست.گوش هایش برای اولین بار فریاد رهایی را سر به آسمان کشاندند.جان زیر انبوه گناهان ییبو درحال دفن شدن بود. نگاه این پسرک خودش به تنهایی یک جهنم را سیراب آتش میکند حال چطور حرف از بی گناهی می زد؟

بی آنکه حواسش را جمع کند ییبو را درحال بلند شدن دید اما بازهم کاری نکرد. جان برای کشیدن ماشه بیش از حد مبهوت مانده بود. حال این قاب نقاشی متعلق به هنرمندی بود که نامش را خدا میخواند.این چشم ها و این لب ها,این زیبایی که تنها رویاهایش را بازگو میکرد...

ییبو مانند شرابی مست کننده هوش را از سر جان پرانده بود.

روی پاهایش بلند شد و مقابل جان در همان نزدیکی چند وجبی ایستاد. نفس های داغش پوست سرد جان را دعوت به سوختن میکرد. حرارت بدنش سلول های مبهوت مانده جان را وادار به دویدن میکردند. نزدیکی به این غریبه مانند سقوط در دهانه آتش فشان است.

نگاه خیره اش را بدون آنکه پلکی بزند به جان دوخت.سر اسلحه همچنان روی شقیقه اش بود اما آرام نفس میکشید. گویی از بی گناهی اش مطمئن بود.

:ییبو گناهکار نیست...

:دهنتو ببند.

جان کمی بلندتر از همیشه فریاد کشید. خشمگین مانده بود. نه از غریبه بلکه از خودش که مانند نوجوانانی تازه کار رفتار میکرد. کسانی که برای کشیدن ماشه هزار و یک دلیل قانع کننده می آوردند.ترسوهایی که از رنگ آمیزی خون در میان برهنگان هراس داشتند و عاشقانی که نگاه های آخر رویای شبانه را از خواب هایشان می گرفت.

جان تازه کار نبود.اما ییبو افسارش را در میان مشت هایش گرفته بود.

با فریاد جان ناگهان لب هایش با ناراحتی به پایین حالت گرفت. خماری چشم هایش که مانند یک مهتاب,شب را به ظیافت دعوت میکرد رنگ غم به خود گرفتند. لحظه ای از آن غریبه نفرت داشت و لحظه ای بعد خودش را غرق در پرستش او پیدا میکرد.

آب دهانش را به سختی قورت داد.چرا او را نمیکشت؟چرا توان فکر کردن را از او دزدیده بودند؟

لب هایش ناخداگاه از یکدیگر باز شدند و حرف هایش مهری بر تسلیم شدنش کوبیدند.

:تو بخاطر گناهت باید بمیری.

Swear To This Sin ✅(Completed) Donde viven las historias. Descúbrelo ahora