part 26

7K 989 178
                                    

(دوستان این قسمت اسمات داره اگه دوست ندارید بخونید، لطفا ردش کنید. با تشکر از شما خوبان😍)

***
لب هاشون دوباره هم دیگرو ملاقات کردند و با نوازش هاشون بیشتر نقاط بدن همدیگر رو لمس کردند‌.
رفته رفته حرکاتشون سریع تر شد و هر دو متوجه عوض شدن جو بینشون شدن ولی بنابه دلایلی که خودشون هم نمی دونستند حاضر به عقب کشیدن نبودن.
انگار هردو می دونستند قراره دیر یا زود این اتفاق بیافته.
دست جیمین روی کِش شلوارک پسر نشست و با بلند شدن و کمک کردن تهیونگ تونست اون رو در بیاره.
تهیونگ دوباره روی پاهای پسر نشست و اینبار دست داغ و تپل جیمین رو روی رون های سردش حس کرد.
تهیونگ آهی از برخورد پوست داغ پسر به بدن یخ زده ی خودش کشید و بالاخره لب هاشون رو از هم جدا کرد.
پسر کوچکتر لب هاش رو به سمت گردن جیمین برد و با لب های نرم و خیسش شروع به گذاشتن بوسه های ریزش کرد.
جیمین دستش رو از روی رون پسر بالاتر برد و به خودش اجازه داد که مقصد بعدی اش باسن پوشیده ی تهیونگ باشه.
تهیونگ دست هاش رو به سمت زیر لباس پسر برد و لباسش رو تا گردن بالا کشید.
سرش رو از گردن خوش بوی پسر جدا کرد و با دیدن نیپل های برجسته ی جیمین لب هاش رو لیسید و با دو انگشت بلندش یکی از نیپل های پسر رو به دست گرفت.
جیمین با چشم های خمارش نگاهی به چهره ی جذاب و در عین حال معصوم پسر کرد و ناخواسته سرش رو جلو برد و لُپش رو گاز آرومی گرفت.
تهیونگ با حس دندون های تیز جیمین روی لُپش هیسی کشید و زیرلب نالید: -هیونگِ بدجنس!

جیمین خنده ی شیطونی تحویلش داد.
تهیونگ پوزخندی زد و از روی پاهای پسر بلند شد و دستش رو پس زد.
جیمین متعجب به اون خیره شد و فکر کرد از حرکتش ناراحت شده و تا خواست معذرت خواهی کنه، تهیونگ با نیشخند ریزی پشتش رو به اون کرد و باکسرش رو آروم از پاش درآورد.
پسر کوچکتر کمی خم شد و مطمئن بود که جیمین اون صحنه رو با کیفیت خوب تماشا می کنه.
جیمین آب دهنش رو قورت داد و وقتی که دوباره تهیونگ روی پاهاش نشست هنوز هم نتونسته بود اون صحنه رو از مغزش بیرون کنه و حواسش رو جمع.
تهیونگ با دیدن حالت مات و مبهوت جیمین باسنش رو روی رون های پوشیده ی پسر حرکت داد و زیرلب گفت: -از ته ته به جیمینی! حالت خوبه هیونگی؟

لب هاش رو با حالت معصومی جمع کرد و به جیمین نگاه کرد.
جیمین به لب های غنچه اش زل زد، سرش رو جلو برد و کنار گوش پسر با لحن جذابی زمزمه کرد.
×بازی کردن با روح و روان جیمینی عواقب بدی داره ته ته کوجولو!

تهیونگ خندید و لباس پسر رو کامل درآورد و گفت: -ته ته عواقب کارش رو قبول می کنه هیونگی!

جیمین پوزخندی زد و اینبار اون بود که شلوارک و لباس زیرش رو با کمک تهیونگ در می آورد.
دوباره به حالت قبل نشستند، جیمین انگشتش رو کمی توی دهنش خیس کرد و به سمت باسن تهیونگ برد.
پسر کوچکتر با اینکه چیزی نمی گفت ولی رنگ و روش پریده و معلوم بود کمی ترسیده.
جیمین لحظه ای نگران شد و خواست عقب بکشه که تهیونگ متوجه شد و با اطمینان گفت: -حالم خوبه.

top or bottom? Where stories live. Discover now