*روزی که شروع شد
چی شد که اینطور شد؟
اون..اون الان پشمون بود؟
این حماقت برای حسی به نام (عشق)بود..
چه چیزی خنده داریاین حس احمقانه از کجا سرچشمه میگیره؟
مهم نیست...مهم اینه که هنوزم میخوادش هنوزم عاشقشه..
چه دیوونه ایه ...
+ته میشه بمونی خونه ، من شام درست کردم..
_کوک بهت گفتم که تو کارای من دخالت نکن
+بب.. ببخشید فقط میخواستم باهم شام بخوریم_خدافظ..
+مواظب خودت ب...
درو بست....
مهم نبود چقدر سنگدله..
مهم نبود میرفت بار که با یکی بخوابه..مهم نبود که تهیونگ جونگ کوک رو دوست نداره..
مهم نبود که این امگا چقدر درد میکشه..
مهم نبود که این تقریبا روتین اکثر شب ها یا شایدم هر شب بود..
مهم نبود ..برای تهیونگ مهم نبود که بعد از اینکه هر شب از خونه بیرون میزنه کوک چقدر اشک میریزه چقدر میشکنه..
محض رضای فاک تهیونگ یه آلفای خودخواه بود..
مهم نبود که فقط با هم یه قرداد بستن که همخونه باشن و بعضی شبا هم سکس کنن و هیچ کار دیگر باهم نداشته باشن..کوک بالاخره تونسته بود در کنار عشق چند سالش دوست بردارش یعنی تهیونگ باشه..
اما که تهش چی؟
بالاخره این قرار داده دوساله تموم میشه..
بعدش چطور بدون اون زندگی کنه؟چقدر دیگه بشکنه؟
دیگه چقدر تهیونگ رو با مارک هایی که رو گردنش و لبای پف کرده ببینه؟
+دوباره رفت..
به سمت اتاق تهیونگ رفت و خودشو رو تختش پرت کرد
_بوی آلفامو رو میده
_دوس..دوسش دارم
سرشو تو بالشت آلفاش فشرد و دوباره مثل هر شب که تهیونگ نبود اشک ریخت
چرا به اینکه هر شب تهیونگ این کار رو میکرد عادت نکرده بود؟
آدما هیچوقت به درد عادت نمیکنن
..نفهمید چند ساعته مشغول اشک ریختن و حرف زدن با خودش بود
+یعنی من کافی نیستم؟
+چرا هر شب منو نمیکنه؟
صدای زنگ در...سریع اشکاشو پاک کرد
+خوبی تهیونگی؟
_برو کنار
+آ...ه
..
*۲ هفته دیگه*
*شب تولد کوک*
تهیونگ مثل شبای دیگه خونه نبود..+مگه اصلا به بودن یا نبودنم اهمیت میده که ..تولدم یادش باشه
*جیمین یه آلفاعه که دوست صمیمی کوکه*
=کوک خودتو ناراحت نکن بیا دونفری تولدت رو جشن بگیریم.. چرا انقدر برات مهمه باشه یا نه..؟؟
جیمین با دلسوزی گفت
+چون...چون عاشقشم
صداش لرزیدجیمین بحث رو عوض کرد نمیخواست که کوک بیشتر از این تو شب تولدش غمگین باشه
=کوک من با خودم شراب کلی دنبالش گشتم تا پیداش کردن بهترین شراب رو گرفتم تا با هم بخوریمش
+ممنونم
=خب نظرت چیه یکم مست کنیم؟
+موافقم
نهمین شات رو خورد از جاش بلند شد
+چقدر هوا گرمه
=اوهوم خیلی
تیشرت هاشون رو درآوردن
جیمین خودشو به کوک نزدیک و روی روناش نشست
صدای زنگ در....
زینگ..
زینگ..کسی تو حال خودش نبود که بره در رو باز کنه
صدای چرخوندن کلید....._هی کوک کجایی
_جونگ کو...*دیدن کوک در حالی که لبای جیمین رو گردنشه*
_لعنتدست کوک رو کشید و از روی مبل بلندش کرد
سر کوک به سینه ی تهیونگ برخورد کرد و کوک با حالت منگی سرشو بلند کرد و شروع کرد به خندیدن+تو توی احمق
+مگه من چیم کمه؟
سکسکه*
+میتونستی هر شب منو بکنی بجای اینکه بری بقیه رو بگایی+هیچوقت نفهمیدی چقدر واسه توی احمق
سکسکه*
+گریه کردم
+من خیلی ..خیلی عاشقتم+تو یه آلفای سنگدلی
_چی..چی داری میگی
+عا..عاشقتم
..
ووت فراموش نشهچطور بود؟
YOU ARE READING
my sense
Romanceبالاخره به خواستش رسید .. سکس با دوست برادرش ولی نمیدونست قلبش این وسط درگیر میشه (جونگ کوک) name:حس من genre:اسمات،هپی اند ،رومنس،غمگین،امگاورس حمایت کنید🤗