°عروسی در اعماق°
کاپل: شیوچن (تاپ: شیومین)
ژانر: تراژدی، اسمات، فانتزی----------------------------
چن از اعماق اب دم بلند و زیبا و پولکیش رو با حرکت منظم امواج تکون میده و طبق عادت هرروزش میاد سمت ساحل تا شیومین رو ببینه
اونقدر ذوق زده بود که یادش رفته بود دسته گلی که مخصوص شیومین که با مرجان ها ساخته بودو ببره
بخاطرش با غرغر دوباره برمیگرده و برش میداره
بازوهاش رو سریع تر تکون میده و به کمک دم خوشگلش زودتر خودش رو به ساحل میرسونه
سرشو از اب بیرون میاره و قایق شیومین رو که طبق عادت هرروزشون منتظر همدیگه وایمیستادن رو میبینه
لبخند بزرگی میزنه و دستشو واسه شیومین تکون میده
شیومین با دیدن معشوق زیباش چشماش برقی میزنه و خم میشه سمتش
دو لب سرخ جونگده رو مثل یه ماهیگیر با زیرکی شکار میکنه و بین لباش اسیر میکنه و عمیق میبوسه
دستشو بین موهای خیس و نرم چن میگردونه و تار ب تار اون ابریشمای نرم طلایی رو زیر انگشتاش فرش میکنه
به سختی برای گرفتن دمی از اکسیژن ناچیزی که زندگیشون بهش بنده لبهاشون رو از هم جدا میکنن
پیشونی هاشون بهم دیگه تکیه میدن و رخ یار رو با دلتنگی زیر نگاه یکدیگر به چنگ و دندون میکشن
جونگده تازه متوجه دست گل مرجانی که پشت سرش قایم کرده میشه و کمی عقب میکشه
دست گل رو روبه روی شیومین میگیره و دو گوی چشماش پر اب میشن
مینسوکش قرار بود واسه یه ماه بره
یه ماهی که قلبش رو ازرده میکرد و بهش خبر ۱۰ سال دلتنگی رو میداد
لب پایینش رو میکشه بین دندوناش تا بغضش نترکه و سر درون اشکار کنه
به هر سختی ای بود بغضشو قورت میده و سعی میکنه لحن شادی رو به خودش بگیره
-ببینششش اینو برا تو درست کردمااا دوسش داری مینسوکا؟؟
ولی شیومین باهوش تر ازین حرفا بود که متوجه غم پری کوچولوش بشه
باهوش که نه
زیادی حفظ بود این عروسک زیباروی عاشق رو.
دست گل های مرجانی رو میگیره و یکی از مرجان های قشنگش رو از بینش بیرون میاره و مثل یه گیره خیلی قشنگ به موهای بلند و طلایی جونگده میزنه
به طرز عجیب و خارق العاده ای موهای طلاییش بیشتر برق میزننو مرجان ها بیشتر زیبایی به رنگ کبودشون رو به چشمای شیدمین هدیه میکنن
شیومین انگشتای بلند و کشیدهش رو زیر چونه چن میزاره و جای جایِ اون صورت مینیاتوری و قشنگ رو تو قلب و روح و ذهنش حک میکنه
+مگه میشه دوسش نداشته باشم؟! وقتی انگشتای زیبا و هنرمند تو اینارو برام ساختن؟
به چشمای پر جونگده خیره میشه
چن دیگه نمیتونه تحمل کنه و قلبش عنان از کف میده و اشکاش مثل بارون بهاری از چشمای شفاف و زلالش بیرون میریزه
شیومین طاقت بغض پری کوچولوش رو نداشت..چه برسه به طوفانی و بارونی شدن آسمون چشمای جونگده...!
دستاش رو دور کمر چن حلقه میکنه و میکشتش توی قایق
اون دم زیبا و نقره ای رنگش با بیرون اومدن از اب کم کم تبدیل به دو جفت پای برهنه و کشیده و زیبا
گونه های چن به سرخی ماهی قرمزای ته اقیانوس شده بود
دفعه اولش بود کاملا برهنه جلوی شیومین ظاهر شده بود
شیومین با چشمایی که دیگه بیشتر ازین گنجایش زیبایی رو تو خودشون نداشتن خیره به بدن برهنه و تراشیده چن لبخند محوی میزنه
-باید یادگاری رو تن یار بزارم تا تحمل دوری این یه ماه که به ولله صدسال هم کمه براش اسون تر بشه..
چن ساکت و بغض کرده و خجالت زده پاهاش رو بهم دیگه نزدیک میکنه و با دستاش ظریفش سعی میکنه دیکش رو قایم کنه
شیومین تک خنده ارومی میکنه و میاد سمتش
با احتیاط جونگده کف قایق دراز میکنه و دستاش رو دو طرف سرش ستون میکنه
از پیشونی و بین دو هلالی که چشم هاش رو قاب گرفته بودن شروع میکنه به بوسیدن و بوییدن و پرستیدن
با هر بوسه ای که روی صورت جونگده میزاشت کنار گوشش زمزمه هایی میکرد که چن خجالت زده رو بیشتر و بیشتر غرق در عشق میکرد
نوبت میرسه به گونه و نوک بینی بوسه ای بهشون میزنه و به سمت لبها حمله ور میشه
با اشتیاق و ولع لبهاش رو به دهن میگیره و مشغول مکیدنشون میشه
مزه شیرین و شهد عسلیه لبهای چن کل دهان شیومین رو پر میکنه
قلبش از اینهمه فشار پرچم سفید تسلیم رو تکون میده و فاتحه خودش رو میخونه
به سختی لبها از همدیگه دل میکنن و فاصله میگیرن به مقصد فتح گوشه ب گوشه، جز به جز بدن ناشناخته و کشف نشده چن
سرش رو میبره بین گودی گردن چن و عمیق بو میکشه
بوی بهشت میداد...تیکه ای از فردوس بود گردن یار...
لبهاش رو دور پوست ظریف و نرمش حلقه میکنه و هاله ای به رنگ مرجان هایی که چن براش اورده بود روی اون پوست سفید درست میکنه
چن از این حس نااشنا و غریب و لذت بخش ناخوداگاه ناله بلندی میکنه و قلب و دلش ضعف میره
شوته شیومین رو چنگ میزنه و از شنیدن صدای ناله خودش خجالت زده میشه
وقتی نوای خوش اهنگ ناله جونگده تو گوش شیومین میپیچه واسه ی بیشتر شنیدنش بیتاب تر میشه
YOU ARE READING
OneShots Magazine [COMPLETED]
Fanfictionمجله وانشات های اکساندر... وانشات یعنی داستان های کوتاهی که از هر کاپل نوشته میشه 💜 ازش لذت ببرین