𝐭𝐡𝐫𝐞𝐞 𝐩𝐚𝐫𝐭

6.5K 890 184
                                    

کوک خسته روی تختش افتاده بود
واقعا دلش یه طوری میشد وقتی تهیونگ رو میدید

رفت توی گوشیش

دید تهیونگ آنه البته اون ادمین بود
رفت توی اون گپ و پیام هاشونو خوند
بیخیال شد و پیامی نوشت

_ سلام

چون عکس پروفایلش اونطور بود همه به چشم یه بیبی میدیدنش

بی ام : سلام افتخار میدی بیای پی

سویون : آره جنسش خوبه

کوک با تعجب پیام ها رو میخوند

تهیونگ : میخواین بیبیمو ازم بدزدین

جونگ سوک : بیبیته ؟

تهیونگ : ن کونته

_ سلام

ته: سلام 

کوک واقعا از این سلطش خوشش میومد

ته : بیا پی کارت دارم

کوک : باشه

بوگوم : میخوای جرش بدی 😯

جکسون : یه چیزی فراتر جر دادن😂

بدون اینکه به اون پیام ها توجه کنه رفت پیوی تهیونگ

_ من اومدم دد

تهیونگ یه ویس فرستاده بود
سریع بازش کرد

" نبینم با کسی بپری پرفایلتم عوض کن عکس خودتو نزار بیبی بوی تو فقط ماله منی "

با صدای بمش این حرفا رو زده بود

و کوک واقعا خوشش اومده بود پس تصمیم گرفت یکم اذیت کنه

_ ددی

+ هوم
_ پرفایلمو عوض نمیکنم

+ دوست داری جونگ سوک و بوگوم انگلوکت کنن

_ چ..چی

+اونا خیلی هورنین  دقیقا مثله من

_ خب..

+ اونا سینگلن ممکنه بیان کارتو بسازن

_ بلاکشون میکنم خو

+ همه گروه رو خو نمیتونی بلاک کنی

+ پروفت رو عوض کن

_ ایشششش باشه

رفت پروفایلش حذف کرد

_ خوبه

+عالی
ته لیسی ب لبش زد
یکم تردید داشت ولی دلشو ب دریا زد

+ بیبی دوست داری قرار بزاریم

کوک دستشو روی ضبط صدا گذاشت

" ولی ددی من هنوز تو رو نمیشناسم "

تهیونگ با دیدن ویس چشاش برقی رد و بازش کرد

+ بیبی تو میتونی به من اعتماد داشته باشی
+لوکیشن بده بیام دنبالت

_ بعد کجا میریم

+ خونه من 
_ مادر پدرت چی

+ من خودم خونه دارم بیبی

_ من ...
با اون جمله دلش لرزید
اگه ته بهش تجاوز می‌کرد چی اگه .... نه نه اون همچین کاری نمیکنه

( شاید بکنه )

_ باشه
دستشو روی لوکیشن گذاشت و می‌خواست ارسال کنه

_ واییی خدا بفرستم یا نه

_ خب هفت بار میگم
بفرستم نفرستم بفرستم نفرستم بفرستم نفرستم بفرستم ( خودم اینطورم  )

_ باید بفرستم

دستشو روی سِند زد

_ اخیششش

تهیونگ لوکیشنو باز کرد

+ اوم محلشون هم بالاس خوبه

تهیونگ خیلی خر پول بود به لطف باباش
اون تک فرزند بود

باباش دو شرکت داشت چند تاهم کارخونه

الان هم خودش تو یکی از برج های شمال سئول زندگی می‌کرد
یه آدم بیکار

بخاطر همین یه چنل و روم زد

الان چنلش 60k بود

_ بیبی

+ بله
_ الان بیام دنبالت؟

کوک فکر کرد که مامان باباش که نیستن پس اوکیه

_ باشه

+ چیه بیب

_ آخه همه چی یدفعه ای شد

_ دوروزه

+ خب دوست نداری که ....؟

_ نه ناراحت نشو

+ باشه بیب

_ببخشید

+ نه بیب واسه چی عذر خواهی

+ آماده شو که بیام دنبالت

_ چشم

کوک رفت که کیوت ترن لباسشو بپوشه ......

________________

های گلنار هام
امیدوارم خوشتون اومده باشه

My Baby Is Oppressed Where stories live. Discover now