ته لباشو برداشت
_ مادر پدرت نبودن ؟
+ امم اونا تا سه ماه دیگه نیستن رفتن پیش مامان بزرگم
_ اوک
+ راستی من یه باشگاه دارم دوست داری بریم
توهم کار کنی_ نمیدونم
+ عصر باهم میریمتهیونگ بلند شد
+ دوتا پیتزا سفارش بدم گشنمه
گوشیشو برداشت و دوتا پیتزا سفارش داد
رکابیشو در آورد و پرت کرد رو کاناپه
کوک دهنش موند باز
ته موهای بلندشو بسترفت رو کاناپه دراز کشید و گوشیش رو در آورد
و همچنان کوکی که دهنش بازه
+کوک
_ ب..ب...ب..بله
+ بیا پیشم اگه حوصلت سر میره
_ ولی کاناپه که جا نداره
+ بیا
کوک بلند شد و سمتش رفت
ته به شکمش اشاره کرد
+ پاهاتو باز کن بشین اینجا
کوک داشت از خجالت آب میشد
رفت روی شکمش نشست
* وایی انگار سنگه *دستشو رو شکم ته گذاشت و فشار داد
دستش داخل نمیرفت+ خیلی سفته بیب نمیره تو
_ چقدر کار کردی
+ هفت سال
کوک پشماش ریخته و یدفعه افتاد صورتش تو گردن ته رفت و روی ته دراز کشیده بود
سرشو بالا آورد و ته رو دید که با نیش باز نگاش میکنه
میخواست بلند شه که صدای آیفون اومد
_ من میرم ب...
+ پاهاتو دورم حلقه کن
ته بلند شد و کوک مثه کوالا بهش چسبید
دستشو پشت کوک گرفت و رفت درو باز کرد
پسر نوجون با دیدن کوک که سرشو تو گردن ته مخفی کرده بود و ته که پیرهن نداشت تعجب کرد
و مونده بود نگاه میکرد
+ هویی بچه پیتزا رو بده
.. ب..بخشید ب..فرم..ایید
ته پیتزا رو گرفت و بدون اینکه بپرسه چقدره پول تو دست اون پسر گذاشت
.. این خیلی زیاده
ته بدون اینکه حرفی بزنه درو بست
رفت رو میز ناهارخوری نشست ( هنوز همون پوزیشنن )
_ ددی من..
+ همینجا میشینی
_چشم
YOU ARE READING
My Baby Is Oppressed
Fanfictionچی میشه تهیونگ ادمین یه روم و کانال سکسی باشه و کوک هم به وسیله دوستش جیم لینک اون روم رو پیدا کنه و .. مینی فیک ژانر : اسمات _ هپی اند _ کمدی کاپل : ویکوک پایان یافته