رسیدن به باشگاه
+ بریم
پیاده شدن و رفتن داخل
نگاه ها روشون بودیدفعه یه پسری اومد جلو
وایییی آقای کیم اومدین من روی این شافل موندم
بعد حرکات بیریختی انجام دادته رفت عقب تر و شروع کرد به شافل رفتن
کوک همونطور دهنش مونده بود باز
ته اومد پیش پسر
+ فهمیدی بیشتر تمرین کن جوجو یی
مرسی ازتون
* اون جوجو *
نگاهش کردم که اونم نگام کرد
+ میخوای چی کار کنی
_ نمیدونم
بعدشم لباشو قنچه کرد+ بیا
رفتن تا شیش هفتا پسرو دیدن
کوک
بوگوم : چه خبرا ته
جکسون : این همون رلته ته
بی ام : چه جوجویی هستی بخورمت
ته یدفعه بلندم کرد و گذاشتم تو بغلش
منم پاهامو دورش حلقه کردم و دستامو دورگردنش حلقه کردم
سرمو عقب آورد و لباشو رو لبام گذاشت
شروع کرد به مکیدن لبام
با دستام به سینش ضربه میزدم ولی دستای من رو با یه انگشتش هم میتونست بشکنهبالاخره لباشو برداشت و لیسی روی لبام زد
+ ماله خودمه هر کی گوه خوری کرد دو نصفش میکنم اوکی
چانیول : اوکی ماله خودت
بعدم چشم قره ای به ته رف+کوکی
_ بله
+ میخوای یکم بری تردمیل_ اهوم
تو همون حالت رفتیم و منم سرمو تو گردنش پنهون کردم
منو گذاشت زمین و تردمیل رو برام تنظیم کرد
+ بیارفتم رو تردمیل
خودش هم رفت اونطرف و وزنه هارو برداشت
دمبل هاش فک کنم بیست کیلو بودن
راحت با دستاش دمبل میزد
رفت سمت ایستگاه اسکوات و شروع کرد به وزنه زدن
وایی گاد
بعد از چند مین آز اونجا پاشد رفت
سمت سیم کش زیر بغلوایی خدا همیشه آرزو داشتم بتونم بزنم
پاهاشو وا کرد دستشو گرفت و شروع کرد به زدن
منم مثه اسکلا هنوز رو تردمیل با کمترین درجه راه میرفتم
اصلن هم عرق نکرده بودم
YOU ARE READING
My Baby Is Oppressed
Fanfictionچی میشه تهیونگ ادمین یه روم و کانال سکسی باشه و کوک هم به وسیله دوستش جیم لینک اون روم رو پیدا کنه و .. مینی فیک ژانر : اسمات _ هپی اند _ کمدی کاپل : ویکوک پایان یافته