قبل از بیهوش شدنش آخرین امیدش این بود که کسب صدای گلدون رو شنیده باشه و بیاد از این دود نجاتش بده
کوک با شنیدن صدای شکستن چیزی لبش رو گزید و ریز ریز خندید
چند دقیقه بود هیچ صدای خاصی نمیومد ، آروم از جاش بلند شد و لای در اتاقش رو باز کرد
انگار دود زیاد شده آخه توی راهرو هم پیچیده بود
وقتی دید در اتاق تهیونگ بازه با خودش فکر کرد احتمالا ، رفتن بیرونبه سمت اتاق تهیونگ رفت تا کسی نیومده پنجره ها رو باز کنه و از دست دود ها خلاص بشه
با ورود به اتاق تهیونگ هوا برای نفس کشیدن چند درصد سنگین تر شده بود
+ وای چه افتضاحیپنجره کنار تخت رو باز کرد که چشمش به گلدون شکسته شده افتاد
پوزخندی زد و خواست بیرون بره اما با بیاد آوردن چیزی چشم هاش درشت شد و آب دهنش رو با ترس قورت داد
امکان نداشت ... با تردید به سمت گلدون برگشت و با دنبال کردن شکستگی ها به تهیونگی رسید که جسم بی هوشش بزور بین دود ها دیده میشد
به سرعت کنارش نشست
+ ه..هی کیم عوضی
چند بار به صورت تهیونگ زد و اون حتی کوچکترین صدایی هم نمیداد ، با ترس از جاش بلند شد و در بالکن هم باز کردبه سمت کانال کولر رفت و با باز کردنش تونست پرده رو ببینه
تقریبا سوخته بود اما هنوز آتیش داشت ، پرده رو با نوک انگشتاش بیرون کشید و با هر سختی که بود اونو از پنجره بیرون انداخت
هوفی کشید و دوباره کنار تهیونگ نشست ، انگاری هنوز نفس میکشید
دست هاش رو دو طرف صورت تهیونگ گذاشت و لب زد
+ لطفا طاقت بیار من اینجامکی گفته نگرانه تهیونگه ، فقط دوست نداشت تو این سنش قاتل باشه
حالا شاید اون آخرای دلش کمی هم ناراحت بود که چشم های بی حس تهیونگ بسته ان و دیگه نمیتونه حرصش بده
قرار نبود بزاره بلایی سرش بیاد ...
از جاش بلند شد و کولر رو روشن کرد ، شاید هوا برای کولر مناسب نبود ، اما مجبور بود
بادی که از کولر میومد دود ها رو به سمت پنجره و در میبرد
خب با عجله به سمت طبقه پایین دوید تا از آشپزخونه آب بیارهکمال رعایت هم میکرد که کسی بیدار نشده باشه ، اصلا وقت لیوان برداشتن نبود ، پس پارچ آبی که تو یخچال بود رو برداشت و راهی رو که اومده بود به اتاق تهیونگ برگشت
نزدیک اتاق که میشدی میتونستی سرمای چند برابر رو حس کنی
خب انگار کولر کار خودش رو کرده بود چون دود های تو اتاق تقریبا خالی شده بودن ،
BẠN ĐANG ĐỌC
𝐇𝐚𝐩𝐩𝐢𝐞𝐫 | 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤
Fanfiction• 𝐍𝐚𝐦𝐞 : 𝐇𝐚𝐩𝐩𝐢𝐞𝐫 • 𝐌𝐚𝐢𝐧 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤 • 𝐎𝐭𝐡𝐞𝐫 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐬𝐞𝐜𝐫𝐞𝐭 • 𝐆𝐧𝐫𝐞 : 𝐌𝐚𝐟𝐢𝐚 , 𝐃𝐚𝐝𝐝𝐲 𝐤𝐢𝐧𝐤 , 𝐬𝐦𝐮𝐭 , 𝐡𝐚𝐩𝐩𝐲 𝐞𝐧𝐝 « کیم تهیونگ فکر نمیکنی برای رئیس مافیا بودن زیادی مهربون و سافت...