سلام عشقای من 😍
میخوای امروز یه فیک خیییییلی عالی بهتون معرفی کنم 🤩
این فیک انقدر قشنگ بود که کل روفصلشو توی ۴ روز خوندم 😅
و انقدر گریه کردم که چشمام در اومد🤧
میتونم بگم بهترين فیکی بود که خوندم 🥺
البته فصل اولش با اینکه سد انده ولی بی نظیره از اون فیک هایی هست که به راحتی از فکرش درنمیآید ❤
🔜 ✨ Chromanda ✟
⬥ نامِ فیک↲ Chromanda | کروماندا ⇝
⬥ ژانر↲ فانتزی- تخیلی- رمنس- اسمات- ⇝
⬥ کاپل↲ 𝄄 VKOOK 𝄄
⬥ وضعیت : پایان یافته ⇝
⬥❀❥꙳---- ༼✟༽ ----꙳❥❀⬥
꙳ قسمتی فیک↲
" خیلی زشت شدم؟!"
" زشت تر از من نیست که!"
و سرش رو با ناراحتی پایین انداخت. از اونجایی که تقریبا بالا تنه ش روی سینه م افتاده بود، با هر نفس عمیقم بالا و پایین میشد و نمیتونستم لبخند نزنم:
" چرا... بهم نگفتی؟!"
" ازم... بدت می اومد!"
" نمی اومد!"" ولی... تو همین چند دقیقه پیش بهم گفتی شیطان!"
اوه!
لب هام رو محکم روی هم فشردم وبا شرمندگی تو چشمهاش خیره شدم. چشمهایی که توانایی بلعیدنم رو داشتن!فکر نمیکردم اون حرف انقدر روش تاثیر بذاره که صدای بارونی که به شیشه ها می زد انقدر بلند و شدید بشه. دیگه نمیتونستم بیشتر از اون برای بوسیدنش مقاومت کنم:
" من رو ببخش!"" ولی واقعا نیستم... من فقط وقتی تغییر میکنم ترسناکتر از اونها میشم، من واقعا درحق کروماندا بدی نکردم... اصلا... هرکاری که تا حالا کردم به خاطر تو بوده! پس تو ترسناکی!"
حس میکردم نزدیکه که گریه ش بگیره ولی همچنان صدای بارون می اومد و بهم میفهموند غم ورنیسیته اونقدری وسیع هست که چشمهاش اصلا کفاف نده و باید یک جهان اشک بریزه تا بفهمی واقعا تا مغز استخون غمگینه!
" درسته من زمین رو خراب کردم، کلی آدم کشتم... خیلی خب... ققنوسهای به درد نخور رو هم کشتم... ولی... خب من واقعا فقط به خاطر تو این کار ها رو کردم!"
این فیک عالیه خودم که خیلی دوسش داشتم مخصوصا فصل اول 🥺
فصل دوم هم توی همون اکانت با اسم زمین داره اپ میشه
نویسنده : V_kookiFic