last part

399 56 36
                                    

ببخشید که طول کشید آپ کنم حال روحیم خوب نبود
انی وی بریم سراغ پارت آخر

************************
یک روز دیگه هم گذشت و فردا صبح روز مراسم بود،زین همه وسایل هاشو جمع کرده بود که وقتی از مراسم برگشت به بردفور برگرده

هری:پاشووو مردک خر در چمن باید آماده شی امروز روز مراسمه

زین:هان؟آهان باشه

زین پاشد و بعد از شستن دست و صورتش و خوردن یه لیوان قهوه آماده شد و به سمت دانشگاه حرکت کرد

زین:هی لیام چطوری

لیام:عام خوبم،استرس دارم

زین:نداشته باش داداش من میدونم برنده میشی

لیام که شک شده بود از بیخیالی زین گفت:هان؟

زین که فهمید ریده گفت:هیچی منظورم اینه امیدوارم بهترین اتفاق بیوفته

هر دو به داخل سالن اجتماعات رفتن و پیش همدیگه نشستن

بعد از چند تا سخرانی کصشر بلاخره وقت این رسید که اسم استاد های انتخاب شده رو اعلام کنن

کوردن یه مشت اسم اعلام کرد و کم کم زین داشت ناامید میشد که لیام انتخاب نشده و خود لیام هم حال بهتری نداشت

کوردن:و آخرین استاد برگزیدمون آقای لیام پین

همه دانشجو های لیام جیغ میزدن تو سالن،زین از خوشحالی میخواست جیغ بزنه و خود لیام هنوز باورش نشده بود 

زین:لیاممم انتخاب شدیی پسررر بیا بغلممم

لیام که تازه یکم از شوک در اومده بود پاشد و زین رو محکم بغل کرد

لیام:متاسفم داداش

زین:خفه شو پسر من خیلی خوشحالم برات

دروغ نمیگفت و آره واقعا خوشحال بود،درسته شغل آرزو هاشو تو دانشگاه آرزو هاش از دست داده بود ولی همین که خوشحالی لیام رو میدید براش کافی بود

لیام به روی استیج رفت و با آقای کوردن دست داد و ازش تشکر کرد

کوردن بعد از مراسم به سمت زین اومد:متاسفم برات پسر،من واقعا دوست داشتم انتخاب شی ولی خودد نخواستی

زین:ممنونم آقای کوردن،بلاخره لیام بیشتر از من لیاقت این رو داشت

بعد از تموم شدن صحبت کوتاهش با آقای کوردن زین سریع به سمت ماشینش رفت و از دانشگاه دور شد چون اصلا دوست نداشت از لیام خداحافظی کنه،بدترین درد براش خداحافظی با لیام میتونست باشه

هری:چه زود برگشتی

زین:نمیخواستم لیام منو ببینه چون بعدش حالم خیلی جالب نمیشد

هری:متاسفم داداش

کوتاه زین رو بغل کرد و ازش فاصله گرفت

هری:راستی زین،من مجبورم چند روز دیگه بمونم تا کارای آرایشگاه تموم بشه و بعدش میام بردفورد

Contest[Z.L] CompletedWhere stories live. Discover now