کوردن:خب آقایون ببخشید که منتظر گذاشتمتون،آقای پین شما اول بیا مصاحبه بعدش آقای مالیک شما تشریف بیارید
زین با حرص باشه ای زیر لب گفت و لیام با نیشخندی رو لباش به سمت دفتر آقای کوردن رفت و وارد شد و رو به روی آقای کوردن روی صندلی نشست
کوردن:خب آقای پین اول بهم بگید که سابقه کاری هم دارید یا نه؟
لیام:نخیر آقای کوردن،من خیلی وقت نیست که درسم تموم شده و این اولین تجربه کاری من هست
کوردن:خیلی خب،اول یه مشخصات کلی راجب خودت بهم بده
لیام:عامم،خب من 24 سالمه و تازه درسم تموم شده و همزمان با درسم کار میکردم داخل یه کافه ولی اون کار رو کنار گذاشتم چون حس کردم لیاقت من خیلی بیشتر از کار کردن داخل کافه هست و وقتی هم از طریق سایت دانشگاهتون فهمیدم که شما به استاد زبان نیاز دارید این یه فرصت عالی شد برای من و الانم که رو به روتون نشستم
کوردن:به به آقای پین واقعا از طرز فکرتون خوشم اومد
لیام:ممنون شما لطف دارید
کوردن:چرا دوست داری استاد زبان بشی؟
لیام:از بچگی این یکی از هدفای زندگیم بوده و خیلی براش تلاش کردم و واقعا اینکار رو دوست دارم
کوردن:عالیه پسر
بعد از نیم ساعت که آقای کوردن یه مشت سوال از لیام پرسید اون رو تا دم در دفتر همراهی کرد
کوردن:آقای پین لطفا فردا صبح ساعت 8 تشریف بیارید که من نتیجه رو بهتون اعلام کنم،موفق باشید
لیام:باشه خیلی ممنون خدا نگه دار
کوردن:میبینمتون
آقای کوردن با انگشت به زین که از حرص پوست لبش رو میجویید اشاره کرد که به داخل دفترش بره
کوردن:لطفا بفرمایید بشینید آقای مالیک
زین روی صندلی رو به روی آقای کوردن نشست و منتظر شد که آقای کوردن صحبت رو شروع کنن
کوردن:خب آقای مالیک لطف کنید اول یه مشخصات کلی از خودتون بهم بدید
زین:من زین جواد مالیک هستم 26 سالمه و در حال حاضر شغلی ندارم ولی چند مدت پیش آرایشگر بودم و الان دارم یه آرایشگاه جدید میسازم حدود 18 ماه این طول میکشه برای همین فعلا کار نمیکنم،خانوادم بردفورد زندگی میکنن ولی من برای دانشگاه به لندن اومدم و دیگه همینجا موندگار شدم
کوردن:واقعا؟چه عالی من از بچگی آرایشگری رو دوست داشتم،تا حالا جایی سابقه کار تو زمینه استادی رو داشتی؟
زین:نه نداشتم
نیم ساعت صحبت زین و آقای کوردن هم با سوال های مختلف آقای کوردن تموم شد و زین با همراهی آقای کوردن به دم دفتر رفت
ESTÁS LEYENDO
Contest[Z.L] Completed
Fanficلیام:ازت متنفرم فاکینگ مالیک زین:ازت متنفرم فاکینگ پین،ولی منتظر باش ببین کی برندس عشق ممکن هست به تنفر و تنفر به عشق تبدیل بشه،هیچکس نمیدونه که قراره کدوم یک از این حالت ها زندگیشو عوض کنه