نه تنها صداش، بلکه نفسش هم برید با کوبیده شدن لبای خیس و گرمی که رو لباش بوسه های کوتاهی میذاشت.
خشک شده شوکه فقط پلک میزد و به صورت تهیونگ که فقط محدوده دیدش به چشمای بسته خوشگلش و مژه های سیاهش بود نگاه میکرد که تهیونگ کمی عقب کشید و خیره به چشمای درشت شدش با ابرو هایی که کمی توهم رفته بودن گفت: الان فقط خودمونیم. من و تو .
پس چرا نمی بوسیم جئون؟این دفعه شروع کننده بوسه جونگکوک بود.
جونگکوک در واقع نه تنها فقط چشماش رو بست و سرش رو جلو برد تا اون دو تیکه صورتی رنگ چشمگیر رو بمکه، بلکه سرش رو جلو برد تا به پسر لعنتی جلو روش نشون بده چراغ سبزِ خوش رنگی که بهش علامت داده رو هم دیده.جونگکوک قبلا گفته بود رنگ سبز رو خیلی میپسنده؟
دستش رو بلند کرد و پشت گردن تهیونگ گذاشت و سرش رو به خودش فشار داد تا محکم تر ببوستش.
چرا انقدر این بوسه لذت بخش بود؟
جونگکوک چرا نمی فهمید اینطور بوسیدنش باعث میشه قلب تهیونگ ذوب بشه؟دستشو گذاشت رو شونه جونگکوک و با فشار دادنش اون رو از خودش فاصله داد.
هردو نفس نفس میزدن.خمار از اون بوسه لذت بخش بریده بریده گفت: "منم دوست د-دارم ...خیلی وقته"
سرش رو گذاشت رو شونه جونگکوک و پیشونیش رو به گردنش چسبوند طوری که نبض گردنش رو میتونست به راحتی حس کنه.
با حس کردن فشار کوچیکی که دستای جونگکوک دور شونه هاش آوردن سرش رو مثل کیتن ها به گردنش مالید و بوس ریزی به نزدیک ترین جا به لباش گذاشت.
چطور اون پسر انقدر خوش عطر بود؟
-تهیونگی؟
جونگکوک صداش زد.تهیونگ سعی کرد ازش فاصله بگیره و جواب بده ولی با فشار دستای دور شونش بیخیال شد به گفتن "جانم" بسنده کرد.
-الان یعنی..؟
-آره؟لبش رو مک کوچکی زد و با نفسی در سینه حبس شده منتظر جواب پسری که بهش تکیه داده بود شد.
-آره!
نفس راحتی کشید و با گرفتن شونه های پسر همونطور که از پشت دراز میکشید، اون رو هم رو خودش کشید.
-اینجور مواقع چیکار میکنن؟
جونگکوک در حالی که میدید یک عدد مینی جونگکوک دیگه از سمت راست مخچه اش به سمت دیگه میدوه و نمیدونه چیکار کنه تصمیم گرفت بپرسه چون حقیقتا بعد از اعتراف یهوییش که به هیچ عنوان اینطور تو ذهنش برنامه ریزی نکرده بود و حتی قبول شده بود، هیچ ایده از نداشت بعدش چیکار کنن؟
-من از کجا بدونم؟
لحن غرغروی تهیونگ باعث شد کمی معذب، انگشت های پاشو جمع کنه و سعی کنه راهی برای رهایی از این حس پیدا کنه.
پس تهیونگ در حالی که از گرمای بدن پسر زیرش احساس خوب و راحتی داشت برای نگه داشتن این حس خوب تنها زمزمه ریزی کرد: بیا فقط یکم همینطوری بمونیم.
بعد از مدتی، جونگکوک وقتی که تونست به خودش مسلط بشه به ارومی آغوشش رو تنگ تر کرد تا بتونه حداقل کمی هم که شده از هیجان درونش کم بکنه.
تهیونگ سر مست از این خوشی که تنش رو در برگفته بود، ی لحظه تصویر دوباره اون لب های عروسکی به چشمش اومد و هوس مزه کرد دوباره ی اون ها رو به دلش انداخت.
پس یک دست رو به صورت قائم کرد و با بلند کردن سرش با فاصله ی کمی به اون چهره خوش تراش نگه داشت و ثانیه ای رو مردمک های لرزونش داد و برای اینکه هوس خودش رو از بین ببره و پسر کوچیک تر رو آروم کنه
اول خیلی آروم لباش رو لبای پسر زیرش کشید و بعد چند باره تکرار این حرکت که باعث میشد قلبش از خوشی بلرزه، لب پایین جونگکوک رو به دندون گرفت و آروم مکید.
متوجه همراهی با مکث جونگکوک شد.
دست آزادش رو از پشت کمرش رد کرد و تن گرمش رو که به خوبی همراهیش میکرد به بدن خودش چسبوند.خدایا...
چقدر میخواستش...
چقدر دوست داشت این پسر رو...
چطور انقدر شیرین بود و با هرکارش حس میکرد قلبش به کف پاش سقوط میکنه؟
و چطور هربار تو این کار موفق بود؟بوسه آرومشون بهتر از اون چیزی که فکر میکرد بود و همینطور تاثیرش رو رو بدن پسر کوچیک تر به خوبی گذاشت.
جوری که بیشتر میخواست.
پس با دستش چنگی به اسکارف دور گردن تهیونگ زد تا اون رو از خودش فاصله بده و درخواستش رو بگه. با اینکه حتی زود بود.
با فاصله ای که تهیونگ گرفت مردد شده و با استرسی که به جونش افتاده بود، لبش رو خیس کرد و سعی کرد با نگا کردن به لب های پسر، در خواستش رو بگه: م-میدونم خیلی خیلی زوده براش، اما میشه منو مال خودت کنی و مال من شی؟ و برای اینکه حرفش رو به کرسی بنشونه اینطور ادامه داد: برای کادوی تولدم این رو ازت میخوام! که تنت رو به تنم گره بزنی.
و بلاخره نگاه نامطمئنش رو به چشمای سردرگم و نامطمئن تهیونگ داد.
.
.
.
.
.
.های
بعد تقریبا دو سالِ سخت
نظری ندارم
فقط احساس ی آدم بیشعور رو دارم😂 از همتون عذر میخوام عزیزای من💝
این پارت یجور علامت برای زنده بودنمه•~•
زیاد اوضاعم جالب نبود پس لطفا زیاد ازم دلگیر نشین💝
خوشحال میشم نظرتون درباره این پارت بدونم. و باور کنین کامنتا رو هم چک میکنم و انرژیتون رو می گیرم خب؟^-^
چون تک تک نمیتونستم جواب بدم اکثرا لایک کردم، نوتیفش آیا براتون اومد؟🤨
راستی، اگه این پارت رو دوست داشتین بهش ووت بدین تا متوجه شم^^
مرسی از همراهیتون💝
و اینکه فکر کنم تو دو/سه تا پارت دیگه بتونم جمعش کنم. و اینکه من تصمیم ندارم که هیچ کدوم از کارام رو نصفه ول کنم.
بوس بهتون.
مراقبت کنین.
YOU ARE READING
BEST BIRTHDAY
Short Storyجونگکوک تک پسر جئون جونگ هیون رئیس بزرگترین شرکت داروسازی کره جنوبی که سال اخریه تصمیم میگیره روز تولدش به کراشش که هم کلاسیشه اعتراف کنه~ کاپل اصلی:ویکوک ژانر:مدرسه ای،رمنس،اسمات،هپی اند~ زمان آپ: نامشخص *چند شاتی*