after dinner

2.1K 42 2
                                    

سلاااام جوجه ها..
من برگشتم با یه زیام اسمات.🥺بلخره یا کلی بحث با خودم از لری کشیدم بیرون🥲
خب دوستان امیدوارم صابون به دست منتظر داستان باشید.... بوص به همتون🧼









ساعت از وقت شام گذشته بود و هیچی نخورده بودم.
نه اینکه چیزی از قصد نخورده باشم.. جنده خانم چیزی برای شام نزاشتن

+مایاااااااا... حداقل یه دو تا تخم مرغ بزن بخوریم، دارم میمیرم.

-وای لیام تو چقدر خودخواهی. خب پاشو خودت بزن، منم خسته میشم تو این خونه.

+خسته؟؟؟ ببخشید دقیقا چه گوهی خوردی از صب؟؟ فق نشستی پای اون بیلبیکت و توی آمازون برای خودت داری دنبال رژ و چرت و پرت میگردی.
ای خدا، بخدااا که به تو نظافتچی بیشتر میخوره. سایمووون دک جیمز تو دهنت که این خر و انداختی جون من.

مایا همونجور داشت داد و بی داد میکرد که من ژاکتمو از روی مبل برداشتمو از خونه زدم بیرون.

داشتم از کنار یه مغازه رد میشدم که دیدم دو تا گربه کنارش نشستن و دارن گوشت میخورن.

+عا.. بیا... ببین چی شده که ما گدا شدیم اینا پادشاه.

گوشیمو از توی جیبم درووردم و زنگ زدم به کسی که بدون هیچ منیپ و جلف بازی عاشقش بودم.

بعد چندتا بوق تلفونو برداشت و با شنیدن صداش دلم آروم گرفت.

-های بیب، چیزی شده؟

+هاییی زین... چطوری بیبی؟؟
نه چیزی نشده.. فقط اینکه...

-چی شده بیب باز با اون عنتر دعوات شده؟؟

+اوه.. اون که همیشس.. میگم که....شما....شما شام دارید؟؟

-نه بیب چطور؟؟ این خنگ مگه شام بلده بزاره.. فق بلده دوستاشو بیار خونمون و خونه رو سرش بزاره.

+اووو.. خب چیزه.. میگم... بیب گشنت نی؟؟

- اوووفف گفتی لیام.. دارم میمیرم از گشنگی...

+ خب زیننن این خیلی خوبه الان میام دم خونتون با ماشین بریم یه جا رستوران خوب بلدم... اوکی؟؟

-اره بیب خوبه... الان آماده میشم

+اوک بیب. بای

برگشتم خونه و ماشینو برداشتم و رفتن دنبال زین.
وقتی رسیدم زین با یه سوییشرت توسی و عینک اومد سمت ماشین.

وقتی رسیدم زین با یه سوییشرت توسی و عینک اومد سمت ماشین

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Love is Love🌈🫐Where stories live. Discover now