part 1️⃣

956 152 8
                                    

Part 1

زاویه ی دید :

تهیونگ *

[ متاسفم جانگ کوکم

عاشق تو تهیونگ ]

دفترم رو بستم .

برای اخرین بار به جعبه ی قرصای روی میز نگاه کردم ..... با توجه به درسایی که خوندم اگه اینا رو بخورم یک ساعت بعد میمیرم .... من تصمیمم رو گرفتم بدونش نمیتونم .... بدون جانگ کوک نمیتونم .

[فلش بک]

زاویه دید :

هیچ کس *

ته : جیمین اون دلش بچه میخواد .... اون دلش یه زندگی عادی میخواد با یه دختر خوشگل که براش چند تا بچه ی وروجک و مهربون بیاره ..... شاید بهم نگه ولی منم احمق نیستم ...

چشماش پر از اشک شده بود و این دل سولومیتش جیمین رو میلرزوند .

جیمین : ته ته گریه نکن .... اون عاشقته .... شما دوتا بدون هم نمیتونید .... همونطوری که من و یونگی بدون هم نمیتونیم .... ما هر دومون بچه دوست داشتیم ولی عشقمون خیلی قویه مثل عشق شما دوتا .

ته : جیمین ...

وسط حرفش پرید .

جیمین : ته تو نباید اونو اینطوری ببینی اون عاشقته به خاطر تو از همه چیزش میگ....

و این بار تهیونگ بود که با صدای بلند وسط حرفش پرید .

ته : اون دیشب با یه دختر خوابید .... اون نمیتونه با من بسازه اون منو نمیخواد ...

جیمین نمیتونست چیز دیگه ای بگه ... امکان نداشت جانگ کوک کسی که عاشقانه تهیونگ رو دوست داشت و براش هر کاری میکرد حالا بهش خیانت کنه و تهیونگ با چشمای اشکی و در حالی که بدنش میلرزید این رو بهش بگه .

سولومیتش رو بغل کرد و به ته اجازه داد توی اغوشش بدون توجه به غرور یا هر کوفت دیگه ای گریه کنه .

جیمین : بیا باهاش صحبت کنیم .... شاید اشتباه شده باشه ...

ته : نمیخوام فکر کنه به خاطر کارای اون ازش جدا میشم .... شاید هنوز ذره ای دوستم داشته باشه .... و به علاوه نمیخوام جلوش بشکنم .... جیمین به خاطر رفاقتمون و تمام کمک هایی که توی رابطتت با یونگی کردم ..... هق .... توروخدا .... التماس... هق ... التماست میکنم .... لط....هق ... لطفا بهش نگووو

جیمین : باشه تهیونگی باشه عزیزکم .... به شرطی که تو هم فراموشش کنی .... به خاطر من این کار رو میکنی ؟

ته حرفی نزد و فقط بیشتر خودش رو توی بغل جیمین انداخت و سرش رو توی گردنش فرو کرد .

[زمان حال]

زاویه ی دید :

تهیونگ *

طبق دستور عمل 4 تا قرص برداشتم تا یک ساعت دیگه کارم رو تموم کنه و برای اخرین بار به عکس خانواده ی مردم نگاه کردم .... به عکسایی که با جیمین قبل از کوک گرفتم نگاه کردم . به عکسایی که یواشکی از یونمین گرفتم . عکسایی که از نامجین (هم دانشگاهی ) گرفتم هم بودن . اولین قرار جیمین و یونگی ..... چقدر زود به هم رسیدن کوچولو های عاشق ...

HE - KOOKV/VKOOK -  YOONMINWhere stories live. Discover now