𝖲𝖾𝗅𝖼𝗈𝗎𝗍𝗁(𝖢𝗁𝖺𝗇𝗀𝗅𝗂𝗑)

523 55 27
                                    

𓂃 𝖲𝖾𝗅𝖼𝗈𝗎𝗍𝗁

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

𓂃 𝖲𝖾𝗅𝖼𝗈𝗎𝗍𝗁

𓂃 𝖢𝗁𝖺𝗇𝗀𝗅𝗂𝗑

𓂃 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾, 𝖠𝗇𝗀𝗌𝗍, 𝖳𝗋𝖺𝗀𝖾𝖽𝗒

⎙ : _من یه پروانه بودم چانگبین... تو میتونستی من رو تا ابد داشته باشی... اگه منو آرومتر توی دست‌هات نگه میداشتی، من تا ابد پروانه‌ی تو میموندم اما تو، دستتو مشت کردی... تو بال‌های منو شکوندی... مهم نیست چقدر تلاش کنم... من در نهایت یه موجود بال و پر شکستم...
𝖲𝖾𝗅𝖼𝗈𝗎𝗍𝗁: ناآشنا
.........

با خستگی رمز در رو زد و گل رو به دست دیگرش داد... هر چقدر هم خسته بود، بازهم دیدن صورت زیبای معشوقش لبخند رو به لب‌هاش هدیه میداد... وارد خونه که شد، با صدای بلند اسم نیمه‌ی وجودش رو صدا کرد:
فلیکس؟ لیکس؟
با شنیدن صدای سردی که میگفت:
من اینجام...

وارد اتاق خوابشون شد و با استشمام عطر شکلات جوجه‌ی کوچیکش، کنارش نشست... اخم کمرنگی کرد، گل رو سمت فلیکس گرفت و دستشو دورش حلقه کرد:
چرا نیومدی جلوی در؟ میدونی که من دوست دارم اولین چیزی که از خونه میبینم تو باشی...
فلیکس بی حرف دست روی دست چانگبین گذاشت تا بغضش رو قورت بده:
متأسفم... حوصله نداشتم...

اخم چانگبین پررنگ تر شد... از پسر تو آغوشش جدا شد و به سمتش سر کج کرد:
چیشده؟
فلیکس صادق بود و چانگبین، بیشتر از هر چیزی این اخلاق دوست پسرشو دوست داشت...
_چیزی نیست...

چانگبین در حالی که دندون‌هاشو روی هم میسابید، مچ فلیکس رو محکم گرفت و فشرد:
پس چرا برای اولین بار بعد از یک سال دوستی و همخونه بودن، نیومدی استقبالم؟ مثل همیشه باهام صادق باش... مثل همیشه
فلیکس اخم ریزی کرد:
این وظیفه‌ی من نیست...

سعی کرد دستش رو از دست پرقدرت چانگبین بیرون بکشه... با پوزخند و تمسخر زمزمه کرد:
در واقع بهت حقیقتو میگم چون اگه بعدا بفهمی، با کتک‌های بیشتر از خجالتم در میای...
چانگبین با خشم دست فلیکس رو پیچوند و روی کمش قفل کرد:
پس حالا ک میدونی چی میشه باهام صادق باش.

فلیکس بی توجه به درد شدیدی که دور مچش می‌پیچید، سر روی شونه‌ی چانگبین گذاشت... قلبش سرد بود و باعث میشد چشمش با لایه‌ای از پارچه‌ی بی حسی، پوشیده شه:
بیا تمومش کنیم چانگبین...
دست چانگبین از شدت شوک قدرتشو از دست داد و کنار بدن‌هاشون افتاد... پلکی زد و با تک خنده عصبی، چونه‌ی پسر کک و مکی رو گرفت:
متوجه نشدم... چی گفتی؟

𝖫𝗂𝗍𝗍𝗅𝖾 𝖯𝖺𝖼𝗄Donde viven las historias. Descúbrelo ahora