پارت یازدهم تقدیم نگاه قشنگتون...💚🍃🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
کش و قوسی به بدنش داد و توی جاش چرخید و به کنارش نگاه کرد
تهیونگ وسط تخت و خودش و دوطرفش دراز کشیده بودن که ازش مراقبت کنن ول یخوابشون برده بود
با دیدن پوست رنگ پریده تهی نگ دستاش رو جلو برد و رو پیشونیش قرار داد
کمی داغ بود نگران تکونی تو جاش خورد
و طی یک تصمیم ناگهانی از جاش بلند شد ولی اول به سمت دستشویی رفتبعد از شستن دست و صورت و مسواک زدن دندون هاش از اتاق خارج شد و بی توجه به ظاهر بهم ریخته اما کیوت و خوردنیش
( تیشرت اورسایز جیمین که یه ور شونش بیرون بود +پاهای لختش و صندلای کیوت )
( تیشرتشم یه تیشرت صورتی ساده سادست :)
از پله ها پایین اومد به سمت آشپزخونه رفت
تصمیم داشت برای تهیونگ سوپ قارچ و شیر
(مورد علاقه بنده😋) درست کنه بدن اون بچه تو ضعیف ترین حالت ممکن قرار داشت...بعد از اماده کردن مواد و ریختنشون توی ظرف
اون رو رویاز قرار داد و شعله گاز رو کم کرد تا نسوزهدستاش رو شست و خواست از اشپز خونه خارج شه که یهو یادش اومد هویج هارو اضافه نکرده
چند تا هویج از یخچال دراورد و خوب شست بعد تخته مخصوص رو روی میز قرار داد و با کارد تیز و بزرگی شروع به ریز کردنشون شد در حال ریز کردن اخرین تیکه هویج بود که با صدای بلند محکم بسته شدن در ترسیده تو جاش پرید و محکم انگشتاش رو برید و جیغ بلندی از سوزش زیاد انگشتاش از گلوش خارج شد
YOU ARE READING
Holy Lotus
Fanfiction❌ درحال ادیت ... :) ❌ 📒 Fiction : HOLY LOTUS 👬 Couple : kookvkook /sopemin / namjin 🔖Gener : Threesome /little smut /omegaverse / part of history ✍ Writer : bellona / Tess " زمانی ک اینده و گذشته با هم تداخل پیدا میکنن ... اونوقت بای...