part 13

586 152 31
                                    

به ارومی از پله ها پایین اومد...

چشم هاش رو برای پیدا کردن مادرش گردوند با پیدا نکردنش به سمت اشپز خونه رفت و در همون حال مادرشو صدا زد

ورودی اشپز خونه رسید اول نگاهش به مادرش که پشت گاز بود خورد و بعد با دیدن پنکیک های شکلاتی و حلقه های موز روش و اب پرتقال روی میز سریع داخل رفت و هیجان زده به مادرش که با یک لبخند مهربون بهش نگاه میکرد خیره شد

- اومااا .... پنکیک شکلاتی و حلقه های موز با اب پرتقال .... یسس ...

سوهیون که با دیدن هیجان زده شدن پسرش خوشحال شده بود به سمت میز رفت و فنجون قهوه خودش و همسرش رو روی میز گذاشت

بسمت تهیونگ چرخید و درحالی که دستاش رو دور کمر باریک پسرش حلقه میکرد بوسه ای روی لپش گذاشت و گفت:

- کوچولوی شیرین من میدونستم دلت برای پنکیکای من تنگ شده بود

و دراخر چشمک بانمکی تحویل پسرش داد

تهیونگ خواست اعتراض خودش رو نسبت به کوچولو گفتن اوماش نشون بده اما درنهایت لبخندی به مادرش زد و بعد کاشتن بوسه ای متقابل روی گونش محکم بغلش کرد و با لحن لوسی گفت :

- همم اوما.. من کوچولوی خودتم ... فقط خودت ..

- پس من چی؟!

با شنیدن صدای معترض پدرش سرش رو به سمتش چرخوند با دیدن پدرش که دست به سینه با اخم کیوتی نگاهش میکرد لبخند مستعطیلی تحویل پدرش داد و بسمتش دوید و محکم خودش رو تو بغلش پرت کرد

تهیونگ - یااا اپاا ...بهترین اپای دنیا معلومه که من پامکین کوچولوی عسلی توعم ....خودت میدونی که چقد دوست دارممم

جونگ سوک لبخندی به شیرین زبونی های پسرش زد و دستاشو دور بدن کوچولوش حلقه کرد و به خودش فشرد

جونگ سوک - اومو معلومه که پامکین کوچولوی منی.... خیلیم خوب می‌دونم چقدر پامکین عسلیم دوسم داره بگو ببینم پامکین کوچولوی من هم می‌دونه که چقدر اپاش دوستش داره؟!

تهیونگ لبخندی از سر آرامش وجود اپاش زد و با لحن کیوتی گفت :

تهیونگ - اوهومم اپا عاشق پامکین کوچولوشه

لحظه های بد روی پنجه های پاش بلند شد و گونه پدرش رو بوسید و بعد از نشستن بوسه روی موهاش توسط پدرش از آغوشش خارج شد و به سمت مادرش رفت بوسه ای روی گونه ی اوماش قرارداد دریافت بوسه ای از مادرش
هر سه با لبخند پشت میز نشستن...

بعد از خداحافظی از پدر و مادرش از خونه خارج شد

ثانیه بعد لبخند روی لب هاش کم رنگ و غم توی چشماش پر رنگ تر شد پوزخندی به خودش زد و زمزمه کرد

تهیونگ- کیم تهیونگ این هجم از استعداد بازیگریت رو رونکرده بودی...

- چی رو رو نکرده بودی؟

Holy Lotus Where stories live. Discover now