IM ALFA S2 (bjyx)✔️

part7

لیسا روی تخت دراز کشید ... از همه بیشتر منتظر اخبار فردا بود .. منتظر به زندان رفتن جناب آقای وانگ بود

+از آزادی کمت لذت ببر

○○○○●●●●°°●●●●○○○○

با رسیدن به خانه ای کوچک .. خانم و آقای وانگ از ماشین پیاده شدند ... هایکوان و ژان و ییبو حرکتی نکردند چون حرکات تند و عصبانی دست های خانم وانگ گویای خشم زیادش و نامناسب بودن زمان بود

خانم وانگ تمام سعی اش رو می کرد صدایش بلند نشود تا بچه ها چیزی نشنوند ولی واقعا در این شرایط و حرفی که همسرش زده بود کار بسیار سختی بود

+منظورت چیه که بهتره خودت امشب بری پیش پلییییس ... تو کلاهبرداری کردی ؟ تو دزدی کردی ؟ الان بری پیش پلیس چی بگی ؟؟ فکر کردی به نفعته که زودتر بری پیششون اون هم برای کاری که انجام ندادی ؟؟ نه نه این کار دیوانگیه ... این کار حماقته ... نه واقعا فکر کردی پلیس حرفت رو قبول میکنه ؟ اون هم وقتی که پا شدی رفتی خودت اونجاااااا ... احمق شدیییییی

آقای وانگ خودش هم میدانست حماقته ... این کار حتی از حماقت هم بدتر ... ولی .. شاید با خودش فکر می کرد میتونه کمکی بگیره

خانم وانگ دست همسرش رو گرفت

+تو جایی نمیری ... اون زن حرف از وکیل زده بود و من هم تا الان با کسی مصاحبه نداشتم ... کی به جای من حرف زده ؟ اول باید این رو بفهمیم و بعد تو نباید یادت بره   ... من وکیلت بودم ، تمام این سال ها وکیلت من بودم .. پس تو ... تو حق نداری پات رو از این خونه بیرون بزاری نکنه فکر کردی چون سنم بالا رفته وکالت هم یادم رفته ...

هردو در سکوت بهم نگاه کردند که با صدای سرفه ای به سمت صدا برگشتند ... هایکوان با لبخند به پدر و مادرش نگاه کرد

×ببخشید مزاحمتون شدم اما بهتر نیست بریم داخل ؟ و درضمن ژان با خانوادش صحبت کرد و خانوادش گفتند نگران بیشتر مسائل نباشیم .. اهم خب من میرم

-منظورت از بیشتر مسائل چی بود ؟

×بعد از کیسی که با مادر رفتید شک نکنید بهتون میگم

و بعد با بیشترین سرعت از والدینش فاصله گرفت تا مورد اصابت کفش مادرش به جای دمپایی نشود

( سلاح همیشه در صحنه ... دمپاییی)

هر چهار نفر وارد خونه شدند ... خانم وانگ به ژانی که تقریبا در حال خفه شدن در آغوش ییبو بود رو کرد

+هایکوان گفت خانوادت گفتن بیشتر مسائل رو حل می کنند ... منظورشون چی بود ؟ اخه مسئله ی ما متهم شدن وانگ به کلاهبرداریه فقط