سپمین💜پارت دوم

929 134 21
                                    

چیمی همینطور که دستشو قلاب میکرد تا جین از تنه درخت بزرگی که راهشون رو سد کرده بود بره بالا غر زد:"هیونگ بیا تبدیل بشیم...فوقش با برگی چیزی خودمونو میپوشونیم...:"

جین که از جای دستاش مطمئن شده بود سعی کرد خودشو بالا بکشه:" انقدر غر نزن جوجه همستر...یکم پیاده روی کن تا بلکه کمی لاغر بشی...عین ی موچی قلمبه میمونی...هرکسی جای من بود الان ی لقمت میکرد"


جیمین همینطور که با دستاش باسن گردالوی جینی هیونگش رو فشار میداد تا توی بالا رفتن کمکش کنه با یاداوری کمی تپل بودنش بغض کرد:"یعنی تو میگی بخاطر همین تپل بودنمه که کسی حاضر نمیشه جفتم بشه؟ ؛ یعنی انقدر من زشتم؟"

جین که بالاخره موفق شد روی چوب وایسته سری تکون داد و دستای کیوت جیمینی رو که بالا اورده بودشون تا جینی هیونگش اونو بالا بکشه رو گرفت :"نه جیمینی اشتباه نکن من نگفتم تو زشتی...من گفتم تو ی موچی خوشمزه ای که هرکسی توان گاز زدنش رو نداره:"

جیمین که تند تند پاهاش رو روی تنه درخت تکون تکون میداد تا بره بالاش سیبیلاشو چرخوند:"یعنی تو اینطور فکر میکنی جینی؟

جین که موفق شد جیمین رو بالا بکشه دستی به سر پشمالو و سفید نازش کشید و با مهربونی سیبیلاشو به سیبیلای جیمین زد:"معلومه که همچین فکری میکنم چیم چیمی....:" نگاهی از بالای چوب به روی زمین کرد و خیلی یهویی برای انتقام از جیمین جیغ زد:" معلومه که من فکر میکنم تو خیلی تپل شدی و مثل ی توپ میمونی برای همینه کسی نمیگیرتت...:" و خودشو پرت کرد پایین.

جیمین با حرص دستای کوچولوش رو توی پشمای کیوت سرش فرو کرد و کشیدشون و جیغ جیغ کرد:"اصلا تقصیر منه ی بار فکر کردم مهربون شدی....اصلا اصلا تو هم زشت ترین هیونگ دنیایی جینی هیونگ..." تند تند دستاشو با کلافگی تو موهاش تکون داد و پرید پایین.

جین که مثل بچه رئیس کاراکتر مورد علاقش با ژست روی زمین فرود اومد بود(مثل بچه رئیس که هرموقع با برادرش پستونک میک میزن و توی شرکت فرود میومدن و ژستش اینجوری بود که ی دستشو مشت میکرد و ی حالت نشسته طور داشت😂 خیلی کیوت بود.🤦🏻‍♀️..) با ژست خاصی سرش رو تکون داد

و به جیمینی که با شکم و دست و پاهای باز شده روی زمین ولو شده بود نگاه کرد:" دفعه اخرت باشه با جینی هیونگت و ورلد واید هندسام فیس دنیا بگی زشت..."

جیمین هم تو همون حالتی که با زمین یکی شده بود دستش به عنوان تسلیم و تایید حرف جینی
بالا برد .

_________________________

حدود چند ساعت بی وقفه راه رفته بودن و حالا چیزی نمونده بود که به محدوده پارک ماشین ها و رختکن ها برسن که یهویی ی اتفاقی افتاد (عه؟ نه بابا چه اتفاقی؟😂)

جیمین با شنیدن صدایی ایستاد و گوشاشو تیز کرد:" هی جینی ی صدایی نمیاد؟‌
جینی هم که تو حال خودش بود فقط سری تکون داد:" اره این صدای عقابه.."

جیمین هم با با بیخیالی دستی تو هوا تکون داد :" اره اره ...:"
ی دفعه ای جین و جیمین خشکشون زد...
جین با صدای ارومی زمزمه کرد:" جیمین...ما الان کجاییم؟

جیمین هم زمزمه کرد:" جنگل
جین اب دهنشو قورت داد:" و تو چه حالتی هستیم؟
جیمین بدون مکث جواب داد:" هیبریدیمون..."

جین اینبار با لرزشی اشکار برگشت و به پشت جیمین نگاه کرد:" و الان چه صدایی شنیدیم؟
جیمین هم که رد نگاه جین رو گرفت و با صدایی که هی اروم و اروم تر میشد جواب داد:" صدای عقاب...

جین همینطور که به چشمای عقاب پشت سر جیمین که با برق نگاه ترسناکی بهشون نگاه میکرد زل زده بود فقط با بیچارگی نالید:" جیمین...ببخش اگه هیونگ بدی بودم...


کامنت کامنت کامنت کامنت من عاشق کامنتم😂🤦🏻‍♀️❤😉

خب خب...ذوق داشتم پارت رو زودتر گذاشتم🥺🤧
دوسش دالین؟؟ مگه نه؟؟
یکی به جین بگه انقدر جیمینی کیوتمون رو اذیت نکنه...بچم گناه دارم..🤧
چ خبرا بچه ها؟
مرسی بخاطر حمایت هاتون...این باعث میشه من با ذوق بیشتری پارت بنویسم🍓😉🤧
لطفا ووت بدین تا دیده بشه....البته اگه لیاقتش رو داره:)))
شبتون خوش💜🥺😊

Little DevilМесто, где живут истории. Откройте их для себя