part 1

2.1K 213 60
                                    


با صدای ویبره گوشی از خوابم، بیدار شدم فحش می دادم
دقیقا نمیدونستم به کی ولی فحش می دادم .
(کوک بیچارس آری من میدانم😂😔🤝)
خودم و به سرویس رسوندم صورتم و شستم و خودمو تو آینه نگاه کردم زیر چشمام گود شده بود
فاک الان جیمین میشینه نصیحت میکنه چرا نخوابیدی چرا مشروب خوردی چرا خوشحال نیستی چرا چرا چرا......  و سر منه بدبختو با حرفا تکراریش میبره
یه دست لباس گرم پوشیدم موهامو شونه کردم یکم به خودم رسیدم تو آینه نگاه خودم کردن
ژوننننن قربون خودم شم
یکم قربون صدقه خوردم رفتم
کفشامو پوشیدم درو قفل کردم و سمت کافه رفتم
هندزفری هامو تو گوشم گذاشتم و یه آهنگ پلی کردم
بعد 10 دقیقه رسیدم کافه بی توجه به جیمینی که خودشو پاره میکرد تا یه کلمه بهم بفهمونه رفتم تو رختکن
لباس فرممو پوشیدم و رفتم پشت صندوق کنار جیمین
×هوییی تهیونگ حالا منو نادیده میگیری برات میگم فقط بزار وقت ناهار بشه
+هوففف خدایا باز شروع کرد من میدونم وقت ناهار رگ گاو بودنش رو میشه یادش می ره بزنم(زیر لب)
°○سه ساعت بعد○°
طبق معمول وقت ناهار رسید و جیمین یادش رفت کتکم بزنه
نگاه به جیمینی که کمتر شباهتی به انسان داشت و عین گاو غذا ها رو جارو میکرد انداختم
+هوی جیمین یه چیزی یادت نرفته؟!
×مثلا؟
+اینکه تولد یه شخص مهمیه!
×شخص مهم؟!هومممم والا امروز تولد کسی نیست
+جیمین فکر کنم باید یه سر به گوشیت بزنم و از پورن هات استفاده کنم(با نیشخند)
×تهیونگ نزار دست به قتل بزنم میدونی بحث گوشی میاد شوخی ندارم
(بلی نویسنده منحرفتون شوخی سر گوشی نداره😂🤝🔪)
+خیلی خوب بابا حالا انگار خواستم کون بدی بم یه گوشیه دیگه
یکی زدم تو سرش
+و اینکه تولد منه احمق بوزینه چطور دلت اومد یادت بره اونم مننننن! هق ازت نا امید شدم هیونگ فکر نمی‌کردم انقدر زود آلزایمر بگیری
جیمین با قیافه ای که توش وات د فاک موج میزد نگاه کرد
×تهیونگ فکر نمیکردم بخوام انقدر زود تحویلت بدم آه چه دنیای بیرحمی
+هاع؟؟کجا؟
×تیمارستان دیگه
و بعد بلند بلند خندید
+جیمین میدونستی بعضی اوقات خیلی مزه میریزی؟
×اره خب که چی؟
+فقط دلم برا جفتت میسوزه که چطور میخواد تو رو تحمل کنه
×اگه درد زیاد داشت بالشتو گاز بگیره
+درد چی؟
×خب میگی منو چطور میخواد تحمل کنه منم میگم درد داشت بالشت گاز بگیره (منظورش دیکشه😂👌👉)
بعد چند دقیقه دو هزاریم افتاد و داد زدم
+یااااا جیمینننننن میکشمت خجالت بکش
جیمینی که از خنده داشت زمین گاز میزد
×وای وای تهیونگ قیافت عالیه
جیمین دست زیر چونش گذاشت لبشو گاز گرفت
× اوففف ولی ددی بودن بدجور بم میاد
+بلندشو بلندشو باز زدی تو فاز رویاپردازی های کصشرت
×هوی تهیونگ میگیرم میکنمتا
+با اون دو سانتی؟
و بعد پوکیدم ا خنده
جیمین حمله ور شد سمتم دستم گاز گرفت
×من دو سانتیممم؟!!!خودم اندازش گرفتم 16 سانت بوددد
با گفتن این حرفش درد گازش فراموش کردم و پاره شدم از خنده
+وای وای جیمین واقعا اندازه گرفتی؟!
جیمین که انگار یکم خجالت کشیده بود
×اره خب که چی
با صدایی که از خنده می لرزید گفتم
+هیچی ولی مطمئنی میلی متر نبود سانتی متر بوده؟
بعد بازم زدم زیر خنده
× نزار همین جا عقیمت کنم
گوشمو جیمین کشید بردم بیرون
×خب خب گمشو برو کافه منم یه جایی کار دارم مرخصی گرفتم
گوشمو ول کرد
+خیلی خب بابا ایشالله تو راه سگ بگیرت بکنتت
×تو به پا شب میخوای بری کسی نکنتت من که با ماشین میرم
و بعدم یه چشمک زد
اومدم جوابش بدم که سوار تاکسی شد رفت
+هعییی رفیق نیمه راه که میگن تویی
راه افتادم سمت کافه و به بخت گوهم فحش میدادم
(بخت گوه=داشتن جونگ کوک
من موندم بخت این گوهه مال من چیه😐😂💔)
.
.
.
.
.
.
نگاهی به ساعت کردم دیدم شیفتم تموم شده
لباسام عوض کردم
وسایلم ورداشتم
هندزفریمو تو گوشم گذاشتم و آهنگ مورد علاقم پلی کردم
(نم کسی داره یا نه ولی خب آهنگ مورد علاقه من ALL GIRLS ARE THE SAME از RONIN)
سمت خونه راه افتادم
با صدای رعد برق دو متر پریدم تو هوا
+یا قمر بنی هاشم پشمام ریخت
یدفعه بارون شروع شد
+خدایا ممنونم بارون فرستادی تا پشمای ریخته شده منو بشوره ولی من گناه دارم بمولا سرما میخورم میوفتم گوشه خیابون میمیرم بعد میام اون دنیا بعدش....هیچی هیچی ادامه دادن این فکر به نفع هیچکس نیست
به راهم ادامه دادم نزدیکای خونه بودم که با صدای ناله دردمندی تو جام ایستادم
+بسمه الله
لباسام یکم جمع جور کردم تو خودم جمع شدم
+ی..یعنی جنه؟خون آشام نباشه...نکنه لواطه... نه نه نه خاک تو سرم اینا چیه فکر میکنم
نفس عمیقی کشیدم به کوچه تنگ تاریکی که ازش صدا اومده بود نگاه کردم
+هوففف یه نگاه میندازیم فقط ببینیم چیه
چراغ قوه گوشیم روشن کردم آروم نزدیک کوچه شدم
ضربان قلبم به طرز فاکی بالا رفته بود و دستام یخ کرده بودن
نور گوشیم توی کوچه انداختم توی جام کُپ کردم و به صحنه روبروم نگاه میکردم
با صدای رعدو برق چند قدم عقب رفتم و از توی بهت در اومدم
ح‌..حالا چیکار کنم؟!
نور توی کوچه گرفتم باز تا از صحنه جلوم مطمئن شم
فاک نه مثل که یه نفر واقعا توشه
آروم جلو رفتم و نگاه به آدمه کردم
آلفا هست گمونم چه جذابم هست
ال..البته صورت بدن زخمی خونیشو فاکتور بگیریم
خاک تو سرم اینا چیه فکر میکنم
جلو رفتم
دستم رو قلبش گذاشتم
نه خوبه میزنه پس زندس
یه دستش روی شونم گذاشتم
و سعی کردم بلندش کنم
یا خداا چه سنگینه
به زور از توی کوچه آوردمش بیرون
و سمت خونم رفتم
بعد از 10 دقیقه رسیدم خونم
نگاهی به پشت سرم کردم دیدم رد خونش باقی مونده
فاک نگن من کشتمش البته بارونه میشوره میبره
در خونه رو باز کردم
پسره رو بردم تو خونه
و کشون کشون تو حموم بردمش و توی وان گذاشتمش
لباسای خونی خودمو خودشو در اوردم
نگاهی به بدن بی نقصش انداختم آب دهنم قورت دادم
چه ددی هستی تو
البته ددیمی دیگه من نجاتت میدم و بعد تو باید ازم قدردانی کنی و من میگم برای اینکه حسن نیتت نشونم بدی زنم بشی نه نه زنت بشم نه زنش نشم نه بشم ولی من زن نیستم شوهرش بشم ولی نکنمش بکنم اههههه ولش گیج شدم
آب دوش باز کردم شروع کردم به شستن خون های روی بدن هامون
داشتم خون روی بدنشو میشستم که یدفعه چشم هاش باز شد
دستمو گرفت پیچوندش
+آخخخ آخ ول کن شیکوندیش
خودش به پشتم چسبوند و دستم بیشتر فشار داد اخی بلند گفتم که با لحن سرد ترسناکی گفت
_تو کی هستی؟

.........................................................................
خب خب میدونم بد شد ولی خب انقدر پاک کردم نوشتم خسته شدم😐😂💔
از اون ورم وقت نداشتم بنویسم....
از یه طرفی هم گفتم شروع کنم بعد شما تو خماری میمونید بعد فحش میدید بعدش نفرین شما منو میگیره .....😂
خلاصه گفتم بزار تو موقعیت خوبی شروع کنم آپ کردن که هم من وقت داشته باشم بنویسم هم اینکه زیاد بد قولی نکنم
از یه طرفی هم کلی ایده میاد تو ذهنم هی این مغز کفاثتم میره طرف اونا😂 میگه بنویس تا یادت هست بعدش میبینی درگیرش شدم...😂🚶‍♂️
اینم میبینید زیاد میخندم از خل بودنمه😂😔به بزرگی خودتون ببخشید
و اینکه من شرط اینا نمیزارم چون بدم میاد هر وقت پارت ادیت کردم مشکل نداشت اپلود میکنم 💙
نمیدونم چقدر میتونم پارت بزارم ولی خب هفته ای یکی رو میزارم کمه کم
و اینکه دیگه نم سوالی حرفی چیزی بود تو کامنتا بگید❤
خب دیگه برم زیاد حرف زدم😂💙

 

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jun 20, 2022 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

☁︎𝚃𝚑𝚎 𝙴𝚗𝚍☁︎Where stories live. Discover now