تهیون لبخندی به سوبین که با نگرانی بهش خیره بود زد و بعد به یونجون جواب داد : باش،اما کمک کردن توی چی ؟!
یونجون آهی کشید و از روی مبل بلند شد و شروع به راه رفتن کرد: کمک کردن برای خوب کردنش
-خوب کردی کی ؟! اسمش رو بگو
بزاقش رو قورت داد میتونست نقشه تهیون رو پشت همین یه سوال بخونه. پس جواب داد : بومگیو
- پس یه روش جدید برای کمک کردن به بومگیو میخوای یاد بگیری
+ آره
تهیون لبخندش عمیق تر شد و گفت : من نمیتونم روشی بهت یاد بدم
یونجون چشماش گرد شده بود و زمزمه کرد : منظورت چیه ؟! چرا ؟!
تهیون مکثی کرد و گفت : هیونگ تو باید خودت یه روش خاص رو پیدا کنی و یا بوجود بیاری. باتوجه به شرایط خودت و بومگیو .
یونجون آهی کشید و با صدایی که میشد بغض خفه توش رو تشخیص داد جواب داد : من حاضرم از خودم هم بگذرم .
تهیون میدونست سرزنش کردن یونجون به خاطر کار های که توی یک ماه اخیر کرده درست نیست و هیچ کمکی نمیکنه. پس با لحن مهربونیت گفت : هیونگ باید هر دوتامون رو الویت قرار بدی . و اول به خودت محبت کنی و بعد به اون.
مکثی کرد و جواب داد : من بهت نمیتونم بگم این کار رو بکن این کار رو نکن . فقط میدونم الان باید خودت رو اولویت قرار بدی . باید اول به خودت برسی و خودت رو سر سامون بدی
مکثی کرد و با ترسد گفت : و درباره مسائل عاطفی و عاشقی این با بومگیو، نمیتونم کمک کنم . یادت رفته من به عشق اعتقادی ندارم ؟!
منطق ذهن یونجون حق رو به بومگیو میدان ولی یونجون دلش نمیخواست تنها باشه یا به عبارتی از تنها بودن با بومگیویی که هیچ حسی توی چشماش نیست ترسناکه.
از جلوی در اتاق بومگیو رد شد و وارد اتاق خودش شد دستی به چشماش کشید و گفت : تهیون..من..من... واقعا هیچی نمیدونم .
نمیدونم چی غلطه و چی درسته .
ترسیدم ! درسته من ترسیدم ..درحالی که باید قوی باشم ترسیدم.
صداش همراه با بغض بود.
مکثی کرد و با صدای آروم تری گفت : وقت ندارم به خودم فکر کنم باید سریع بومگیو رو درست کنم .
+اون ربات نیست هیونگ بفهم
با صدای داد تهیون پشت تلفن چشماش گرد شد.
+هیونگ! گوش کن. بومگیو ربات نیست که درست بشه. اگه واقعا دوستش داری باید آروم آروم کمکش کنی . چرا نمیفهمی ؟!
تو میخوای پسری که فقط ۴ ساعت از خود کشی نا موفقش میگذره رو درست کنی ؟! حال اون که خیلی وقته خوب نیست و حالا افتضاح تر ، و حال خودت هم اصلا خوب نیست .
YOU ARE READING
YOU KILL YOURSELF
Fanfiction" ای کاش میفهمیدی که تو حداقل برای یه نفر با ارزشی یه نفر دوست داره و اسیب دیدن تو براش دردناکه اما تو قید همه رو زدی حتی خودت رو " ژانر: روانشناختی،انگست، کاپل : یونگیو ،تهکای روز های اپ: شنبه