پارت دهم، پارت پایانی: تو تمام منی

264 62 46
                                    

*گالف*

انقدر سریع خودشو ازم جدا کرد که نفهمیدم کی از جلوم ناپدید شد
ترسیدم کار اشتباهی انجام بده... سریع خودمو بهش رسوندم

- میو... میو... وایسا... گفتم وایسا...

از دستش گرفتم سمت خودم برگردوندمش
با ابروهای تو هم گره خورده سرشُ با چشمای خیسش انداخته بود پایین

+ جلومو نگیر گالف... باید جواب کاری که باهامون کردن پس بدن
- باشه هر چی تو بخوای اما وقتی آروم شدی

مچ دستشو از بین انگشتام جدا کرد به سمت کاناپه رفت
هووف تمام دنیاشو یه دفعه رو سرش آوار کردم
شاید بهتر بود اونو از این ماجرا دور نگهش  می‌داشتم بلخره خودم به یه شکلی حلش میکردم...

کنارش نشستم با کاشتن بوسه ای رو موهاش دستمو دورش حلقه کردم تو خودم فشوردمش

- همه اینا میگذره عشقم... میگذره...

دستشو دور کمرم حلقه کرد سرشو رو شونم گذاشت: معذرت میخوام گالف... تو به خاطر من
خیلی سختی کشیدی من نمیدونم چطوری باید جبران کنم
دستمو تو دستش گذاشتم بلندش کردم بالبخند رو لب هام بهش نگاه کردم: بیا اولین قدمتو برای جبران بردار

به سمت اتاق کشوندمش رو تخت نشستم... به حموم اشاره کردم: برو یه دوش بگیر تا حالت بهتر بشه... من منتظرتم تا باهم بخوابیم... فردا روز سختی در انتظارمونه...

با پشت انگشتای کشیدش باقی مونده اشکاشو پاک کرد به سمتم خم شد: که اینطور... اما بهتر نیست باهم تو حموم حالمونو بهتر کنیم...
فقط بدن بی نقصته که میتونه حالمو خوب کنه

چشماش رنگ شیطنتو به خودش گرفت لبخند شیطانی رو لب هاش نشست... انگشت اشارشو زیر چونم کشید: هوم... گالف... نظرت چیه؟

اَمون نداد اعتراضی بکنم لباشو رو لبام کوبید
هیجان و آدرنالین تو وجودم شعله ور کرد

*میو*

پلکمو روی هم گذاشتم بی قرار لبامو رو لباش گذاشتم از رو تخت بلندش کردم... با بوسیدن لبای برجستش حسابی مست شده بودم

دستمو رو قفسه سینش گذاشتم به سمت حموم
هدایتش کردم

کوبیدمش به دیوار با درآوردن بلوزش برای ثانیه ای لب هامون از هم جدا موند
با قرار دادن دستاش دور گردی صورتم مثل یه گربه ملوس به جون لبام افتاد

از حرارتی که تو وجودمون شکل گرفته بود داغ کرده بودیم دستمو سمت آب بردم... با برخورد آب سرد به صورتُ بدنمون هیجان آدرنالین خونمون بالا تر رفت... جوری لبای همدیگه رو با بوسه میکشیدیم که انگار فردایی وجود نداره فقط من هستم و اون.

🔞اسمات🔞

دستمو  از پشت جای جای بدن خیسش کشیدم تا گردی باسنش... دوتا انگشتامو لای باسنش بردم... با کشیده شدن پایین تنش به سمت عضو بی تابم باسنشو دور انگشتام منقبض کرد

Lover designerМесто, где живут истории. Откройте их для себя