روزهای عادی

452 127 11
                                    


از وقتی که فقط به عنوان یک مهمون توی عمارت بود حوصلش سر می‌رفت، چانیول حتی با کتف آسیب دیده مدام بیرون بود ، کیونگسو هم رفتارش عجیب غریب شده بود و کای مدام دور و ورش بود.بقیه هم به شدت در حال رفت و آمد بودند.حتی وقت خالی برای اینکه چانیول به قول خودش بفهمه چه احساسی این وسط هست وجود نداشت.سهونم وسایل بکهیون آورده بود و بک مدام کتاب هاش زیرورو میکرد.دلش برای بیمارستان خیلی تنگ شده بود اما توی بیمارستان فکر میکردن بکهیون داره توی آفریقا کار داوطلبانه انجام میده.به خاطر بی حوصلگی سراغ اتاقی که میز بیلیارد و وسایل بازی داشت رفت، بیلیارد بلد نبود اما با سرچ توی نت قوانین بازی رو درآورد و داشت سعی می کرد بازی کنه، غرق تمرکز روی بازی بود که کسی از پشت پهلوش گرفت، بکهیون ترسیده سریع واکنش نشون داد و باعث شد چوب دستش توی صورت نفر پشتی بخوره و با دادی که زد بکهیون متوجه شد اون چانیوله.سریع برگشت نگاهش کرد و لبخند مستطیلی شکلی زد.

_ پشت سرم چی کار میکردی؟

چانیول با اخمم نگاهش میکرد.

_ فقط خواستم کمی رمانتک باهات رفتار کنم. داری چی کار میکنی؟

بکهیون بی حوصله لب هاش جمع کرد و ادای آدم های بیچاره رو در آورد.

_ حوصلم سررفته ، داشتم سعی می کردم بازی کنم.

_اشتباهم بازی می‌کردی که.

چانیول با خنده این گفت. و دوباره دست سالمش به طرف کمر بکهیون برد و اون به خودش نزدیک کرد.

_ کتفم خوب شه یادت میدم، فعلا که این بیچارم کرده،دکترم اجازه نمیده تکونش بدم.

بکیهون حالت متفکری به خودش گرفت.

_ یه بنده خدا هنوز مدت زیادی از زخمش نگذشته بود باعث شد عفونت کنه و اون دکتر مجبور بود مدام به زخم رسیدگی کنه بلکه مشکلی ایجاد نشه.هنوز یک ماه دیگه باید دستت بسته باشه.

چانیول لبخندی زد و بکهیون بیشتر به خودش چسبوند، بکهیون از خجالت قرمز شده بود و دستاش روی سینه های چانیول گذاشت و سرش پایین انداخت.

_ الان خجالت می کشی؟

چانیول از این حالت بکهیون خوشش میومد.سرش جلو برد و لب های بکهیون بوسید.

_ گفته بودم لب هات طعم توت فرنگی می‌ده؟

بکهیون سرش تکون داد.

_ گفته بودم تو خیلی ادم رکی هستی چانیول؟

چانیول خندید و سرش به سمت گردن بکهیون برد و چند بوسه نرم روی گردنش زد باعث شد ریتم نفس های بکهیون تغییر کنه،زیر گوش بکهیون زمزمه کرد.

_ اگه حوصلت سر رفته، می تونیم کارهای خوب خوب بکنیم ها.

بکهیون سعی کرد چانیول از خودش دور کنه،این بعد از چانیول زیادی براش عجیب بود.

ஜ۩۞۩ஜبلک هورس ஜ۩۞۩ஜDonde viven las historias. Descúbrelo ahora