تلاطم احساسات

468 118 5
                                    

جشن شب برای پیروزیشون بود و فقط ادم های خاص اون عمارت توش شرکت داشتن همشون میدونستن چانیول برگرده حسابی حواسش به بقیه افرادش بود و با پاداش و جشن براشون جبران میکرد.اما اون ها یه جشن خودمونی کوچیک ترجیح میدادن،بین خودشون و بدون حضور بقیه،کیونگسو کلی غذا و مشروب تدارک دیده بود و همه دور هم بودن و از شبشون لذت میبردن،در اون بین بعضی ها متفاوت عمل میکردن،کیونگسویی که دفاعش در مقابل کای پایین اورده بود،سوهویی که از کریس فرار نمیکرد، سهون که خوشحال بود از اینکه بعد مدتها دوستاش یه جا و کنار همدیگه دیده بود هر چند چانیول هیونگ و بکهیون هیونگش نبودن‌.

همشون به خاطر خوردن زیاد حسابی مست بودن و اون وسط به جز کیونگسو که کلا اهل نوشیدن نبود و تائو که مسئول امنیت مقر بود تقریبا همه مست بودن،سوهو که از قاعده مستثنی نبود با حال بدش سعی داشت وارد ترانس طبقه دوم بشه که بتونه هوایی بخوره ، همین که وارد ترانس شد کریس دید که داشت سیگار میکشید،به یاد آورد همیشه این حالت مست کریس در حال سیگار کشیدن دوست داشت،بی حرفی کنارش وایستاد این ارزویی بود که توی سه سال اخیر داشت،اینکه بدون اینکه مجبور باشه از کریس فرار کنه کنارش بمونه.

_ چرا اون کارو باهام کردی جونمیون؟

متعجب و خشک شده به کریس نگاه میکرد،منظورش متوجه نمیشد.

_ چرا بهم خیانت کردی؟

بعد از سه سال،دقیقا بعد از سه سال کریس مقابل جونمیون ایستاده بود و داشت سوالی رو میپرسید که دقیقا باید سه سال قبل میپرسید.

_ میدونی چقدر نابود شدم،تو برام تمام زندگیم بودی،تمام چیزی که برای ارامش بهش نیاز داشتم،سه سال دارم فکر میکنم این وسط چی کم گذاشته بودم،مشکل چی بود، با خودم میگم کریس مگه تمامت را برای جونمیون نزاشتی پس چرا باید این کارو باهات بکنه.

اما سوهو فقط به کریس نگاه میکرد و حرفی نمیزد،کریس پک دیگه ای به سیگارش زد و رو به روی سوهو ایستاد.

_ این عذاب سه ساله رو تموم کن لطفا،دیگه نمیکشم،هر جای زندگیم نگاه میکنم فقط تویی و نمیتونم زندگی کنم،نمیتونم عاشق شم،هیچ کسی نمیتونم وارد زندگیم کنم.

محکم میزد روی قلبش.

_ این احمق فقط فقط برای تو میتپه،اسمت میشنوه دیونه میشه،تو رو میبینه دیونه میشه،صدات میشنوه دیونه میشه و بقیه موارد گاهی حس میکنم مردم که حتی متوجه تپش های قلبم نیستم.

سوهو با چشم هایی پر از اشک به کریس نگاه میکرد و باز هم سکوت کرد،اما بعد با کاری که کریس کرد متعجب و خشک شده هیچ حرکتی نمیکرد.

کریس بعد از اتمام حرفاش لب هاش محکم روی لب های سوهو کوبید.

بعد از مدتی بوسیدن،وقتی دید سوهو عکس العملی نشون نمیده،با اخم خواست جدا بشه که دستای سوهو دور گردنش پیچید و شروع به بوسیدن کریس کرد،این حرکت باعث شد کریس بوسه اش را عمیق تر کنه و دستاش زیر پای سوهو ببره و اون بالا بکشه،سوهو وقتی حرکت کریس دید خودش بالا کشید و جفت پاشو دور کمر کریس حلقه کرد،بعد از اینکه هر دو نفس کم آوردن از هم جدا شدن،جفتشون نفس نفس میزدن،سوهو سرش به سر کریس تکیه داد .

ஜ۩۞۩ஜبلک هورس ஜ۩۞۩ஜOnde histórias criam vida. Descubra agora