Six

1.3K 263 2
                                    

از زبان دراکو:

"تمام چیزی که میدونم اینکه کار ولدمورت نیست."

هری با قاطعیت گفت. اگر کسی ولدمورت رو میشناخت، اون بود. وقتی بحث ولدمورت و مرگ خوارها میشه کاملا هری رو باور دارم.

آروم پرسیدم:"چه کس دیگه ایی میتونه باشه هری؟"

سرسرای پر از جمعیت رو برای اینکه ببینم کسی 'توجه خاصی' بهمون داره از نظر گذروندم. اون با هرماینی نظراتشو بررسی میکرد وقتی رون داشت به همراه من اتاق رو بررسی میکرد. رون مچ لونا لاوگود و جینی ویزلی رو گرفت که پشت میز ریونکلا نشسته بودند و به ما‌ نگاه میکردند.

"به چی نگاه میکنه؟"

اون از نگاه خیره خواهرش اذیت میشد پس بلند شد و به سمتشون رفت. منم نزدیک بهش دنبالش کردم، به عقب نگاه کردم که ببینم اگر هری و هرماینی نظرات بیهودشون رو تموم کردند یا نه. هنوز تموم نکرده بوند.

"چیزی نظرتو جلب کرده، جین؟"

رون پوزخندی زد، جینی سرشو تکون داد.

"چه خبر، لونا؟"

لونا نگاهش کرد و لبخند زد.

"سلام رون، سلام دراکو. جینی، ما باید بریم. همه اینجا دود و غباره."

لونا واضحاً دروغ گفت. جینی سرشو تکون داد و هردوشون خیلی سریع تا میتونستن سریع رفتند.

"اینا مشکوکن، مالفوی. من که خوشم نمیاد."

باهاش موافقت کردم. برگشتیم پیش دوستامون نشستیم و چیزی که کشف کردیمو بهشون گفتیم. هری خیلی گیج شد وقتی که به این اشاره کردیم که جینی هم میتونه شاملشون باشه، اما هرماینی فکر میکرد که کاملا معنی میده.

Strange [Drarry Persian Translation]Where stories live. Discover now