فصل دوم: بیا ادامه بدیم

956 166 4
                                    


وارد اتاق شدند. اضطراب خوشایندی سراغ جین اومده بود و نمی‌دونست الان دقیقا باید چیکار کنه. حسش بهش می‌گفت چون تهیونگ میزبانه پس حرکت اولم اون باید بزنه.
تهیونگ پیرهنش رو درآورد و جین هم خواست همین کار رو برای خودش انجام بده اما قبلش تهیونگ اون رو محکم سمت تخت هل داد و لب هاش رو روی لب های جین کوبید.
جین دستاش رو روی پهلوهای پسر گذاشت و توی بوسه همراهیش کرد. تهیونگ همون طور که لب های جین رو با حرص می‌کید، دکمه های پیرهنش رو باز کرد و جین هم همین کار رو با شلوار تهیونگ انجام داد.
بعد از چند ثانیه نفس‌گیر ، تهیونگ فاصله گرفت و شلوار و پیرهن جین از از تنش خارج کرد. حالا هردوشون فقط لباس زیر داشتند.
تهیونگ سراغ گردن جین رفت و شروع به بوسیدنش کرد. جین یهو یادش افتاد که همین چند ساعت پیش پیتزا خورده و پوست گردنش که حساسیت زیادی به ادویه ها داشت، احتمالا پر از جوش های ریز و قرمز شده بود. می‌ترسید تهیونگ ازش چندشش بشه پس با عصبانیت زیر لب گفت:
لعنت بهت ... برو سراغ اصل کاری
تهیونگ یه کم ناراحت شد. اولین بارش بود که می‌خواست با یه نفر با ملایمت و دوستانه برخورد کنه اما جین علنا رمانتیک بازی هاش رو پس زده بود. پوزخند فیکی زد و دوتا انگشتش رو وارد جین کرد تا آماده اش کنه. برخلاف انتظارش، جین هیچ آه و ناله ای نکرد و فقط چشماش رو روی هم فشار داد. سومین انگشتش رو هم وارد کرد و بالاخره ناله جین رو شنید. تهیونگ با بدجنسی، انگشتاش رو توی سوراخ جین از هم فاصله می‌داد و باعث شد جین دستاش رو روی شونه های تهیونگ بذاره و از درد ناله کنه. بدن جین شروع به لرزیدن کرد و در عضوش مدام بیشتر از قبل می‌شد.
تهیونگ که دید پسر زیرش به اندازه کافی تحریک و آماده شده، شرتش رو پایین کشید و عضوش رو سریع داخل جین کرد. جین ناله بلندی کرد و دستش رو روی دهنش گذاشت تا هم‌خونه تهیونگ صداشون رو نشنوه.
تهیونگ با یه دست،‌ هردو دست جین رو بالای سرش قفل کرد و شروع به ضربه زدن کرد. سرعت ضربه های تهیونگ مدام بیشتر از قبل می‌شد و جین دیگه تقریبا داشت داد می‌زد. تهیونگ زبونش رو روی نیپل های جین کشید و با دست آزادش شروع به لمس کردن عضو جین کرد.
جین از شدت لذتی که بهش وارد شده بود ، می‌خواست گریه کنه. ضربه های تهیونگ هرلحظه دردناک تر می‌شدند و حرکت دستش روی دیکش هم سریعتر شده بود. هرلحظه منتظر خروج کامش بود اما انگشت های تهیونگ روی نوک عضوش قرار گرفت تا جین نتونه ارضا شه.
آه ... لعنتی ... برش دار ... آی ... خواهش می‌کنم
تهیونگ که داشت نفس نفس می‌زد و درون جین می‌کوبید، با صدای دورگه ای جواب داد:
هر وقت ... من بگم
آه ... تهیونگ ... نکن
جین دیگه واقعا می‌خواست گریه کنه و همون لحظه تصمیم گرفت تلافی این کار تهیونگ رو در بیاره. درد پایین تنه اش اونقدر زیاد شده بود که مطمئن بود عضوش هرلحظه ممکنه بترکه اما درست توی آخرین لحظه، تهیونگ انگشت هاش رو برداشت و کام جین با شدت، دور عضو خارج شده تهیونگ پاشید و خود تهیونگم روی شکم جین ارضا شد.
هر دو به تندی نفس می‌کشیدند و بعد از چند دقیقه، آروم گرفتند.
تهیونگ به طرز وحشتناکی از تک تک لحظه های این رابطه لذت برده بود. جین، باتم لجبازی نبود و تهیونگ هم عاشق این بود که موقع سکس، تسلط کامل داشته باشه. می‌خواست بلند شه و دستمال بیاره که مچ دستش محکم توسط جین گرفته شد.
من هنوز باهات کار دارم تهیونگ
تهیونگ چشماش درشت شد و قبل از اینکه منظور جین رو بفهمه، روی تخت کوبیده شد. جین با حرفه ای گریِ تمام، طی یه حرکت ، تهیونگ رو زیر خودش کشونده بود و حالا نوبت خودش بود که رئیس باشه.
تهیونگ هنوز شوکه بود. اون اصلا از باتم بودن خوشش نمیومد. درواقع یکی دوباری تجربه اش کرده بود که هیچ کدوم، خیلی لذت بخش نبودند. اما با دیدن قیافه مشتاق و بیش از حد جذاب جین، ساکت موند. حتی الان دلش می‌خواست اونقدر لب های جین رو بمکه که ازشون خون بیاد!
جین که انگار فکر تهیونگ رو خونده بود، لب هاش رو روی لب های تهیونگ گذاشت و اجازه داد زبون تهیونگ وارد دهنش شه.
جین دو انگشتش رو وارد سوراخ تهیونگ کرد و باعث شد تهیونگ توی دهنش آه بکشه. جین لبخند خبیثانه ای زد و بدون این که تهیونگ رو کاملا آماده کنه، عضوش رو تا آخر واردش کرد. کمر تهیونگ از درد، قوس شدیدی گرفت و لب هاشون از هم جدا شد.
آی عوضی ... لعنت بهت
خودت خواستی
جین با پوزخند گفت و تا چند لحظه بی حرکت موند تا تهیونگ عادت بکنه. به موهای تهیونگ چنگ زد و زبونش رو محکم مکید و ول کرد. تهیونگ درد داشت اما نمی‌تونست انکار کنه که داره از این درد لذت می‌بره.
جین بالاخره شروع به ضربه زدن کرد. ناله های تهیونگ توی دهن جین خفه می‌شدند و ناخن هاش، پشت جین رو خراش می‌دادند اما برای هیچ کدومشون مهم نبود.
جین بوسه فرانسوی و خیسشون رو متوقف کرد و سراغ گردن تهیونگ رفت. تهیونگ بالاخره تونست نفسی بگیره و ناله بلندی کرد که حتی خودشم ازش متعجب شد. می‌خواست مثل جین باشه و نذاره اون گردنش رو ببوسه ولی نه ... به درک ... اون پسر خیلی خوشگل بود و اشکالی نداشت امشب بیشتر شیطونی کنه.
تهیونگ باور نمیکرد یکی رو نصف شب آورده خونه اش تا اون رو به فاک بده! قرار بود کاملا برعکس باشه ولی انگار جين فرق داشت. هم زیادی جذاب بود و هم خیلی خیلی با تهیونگ مچ شده بود. انگار بدن هاشون سال ها همدیگه رو می شناختند.
جين ناله ای کرد و بدون اینکه نیاز به پمپ کردن عضو تهیونگ داشته باشه، هردو به کام رسیدند. جین نفس زنان کنار تهیونگ دراز کشید و بعد از سه چهار دقیقه که ضربان قلبشون آرومتر شده بود، تهیونگ بلند شد و با دو تا حوله برگشت. انقدر خسته بودند که با همون حالت درازکش مشغول پاک کردن خودشون شدند.
تهیونگ به سمت جین چرخید و با لبخند بهش خیره شد. جين داشت به سقف اتاق نگاه میکرد که با حلقه شدن دستی دور شکمش چرخید و با کمی تعجب به تهیونگ نگاه کرد.
خیلی خوش گذشت
جين خندید و جواب داد:
میدونم
لب هاش رو به لب های جین نزدیک کرد و به نرمی اونا رو بوسید. انگار یه لیوان آب سرد توی دل جين ريخته بودند. اون به این رمانتیک بازيا عادت نداشت. درسته همیشه در حال لاس زدن با دخترا بود ولی هیچوقت به این که با یه پسر بتونه رفتار محبت آمیزی داشته باشه، فکر نکرده بود. ولی تهیونگ الان اینجا کنارش دراز کشیده بود و جین نمی خواست این لحظه تموم شه. تهیونگ با بی میلی از لباش فاصله گرفت و به چشمای خمار جین خیره شد.
جین ... بیا ادامه بدیم
چی؟ دوباره؟ نه ... من خسته شدم
تهیونگ خندید و سرش رو پایین انداخت. بعد از چند لحظه به آرومی گفت:
نه منظورم اینه که ... بیا با هم باشیم
جین مطمئن بود تهیونگ داره به یه زبون دیگه باهاش حرف میزنه و احتمالا معنی اون جمله ش یه چیزی تو مایه های "خب دیگه گورتو گم کن و برو" بوده. باور نمیکرد تهیونگ ازش چنین چیزی خواسته باشه. سکوتش انقدر طولانی شد که باز تهیونگ به حرف اومد .
نمیخوای چیزی بگی؟ من خودمم از حرفم شوکه شدم. ولی ... بیا امتحانش کنیم. باشه؟ فوقش بعد از یه مدت می‌بینیم به درد هم نمی‌خوریم. هرچند اون پایینیا که چیز دیگه ای میگن.
تهیونگ به دیک های جفتشون اشاره ای کرد و پوزخند زد. جين احتمال میداد تهیونگ تحت تاثیر سروتونین بعد از سکسه وگرنه چرا باید بخواد با جین باشه؟ بهرحال، جین تصمیم گرفت این کارو بکنه. حتى اگه قلبش هم بشکنه، میخواست امتحانش کنه. احتمالا جواب مثبتش از صورتش هم معلوم بود چون بدون این که چیزی بگه، تهیونگ لبخندی زده بود و دوباره بوسیده بودش.
خوبه ...

My MedicineWhere stories live. Discover now