سلام به همگی
امیدوارم حالتون خوب باشه و از تابستونتون تا الان لذت برده باشین.
ببخشید که آپ این قسمت طول کشید و نتونستم هنوز جواب کامنتاتون رو بدم. کرونا گرفته بودم و دو سه هفته ای واقعا حال خوبی نداشتم و بعدش هم درگیر رای گیری چوایدول شدم و خیلی همه چی قاطی شد. البته الان دیگه تقریبا خوبم .
شما هم خیلی خیلی مراقب خودتون باشین، کرونا دوباره خیلی زیاد شده و سرعت انتقالش هم بالاست پس خیلی مواظب باشین که خدای نکرده مریض نشین❤❤
از خوندن این قسمت لذت ببرین عزیزای دلم❤❤
******
هوا خیلی سرد بود و کیونگسو تمام تلاشش رو کرده بود تا آستین کاپشنش تا نوک انگشتاش رو کاملا بپوشونه. هنوز چند ساعت دیگه باید توی این هوای سرد منتظر میموند تا برگردن هتل و بتونه چندتا گالن چایی داغ بخوره.
باغ نخل فرانکفورت مکان زیبایی بود، واقعا فوق العاده بود. باغ های گیاه شناسی و آثار هنری و مسیر های کوتاه و زیبا و آب نماهای متعددی که هر گوشه اون محوطه بودن واقعا مکان مناسبی برای عکاسی بود حتی تو زمستون.
اما اینکه مجبور بود چند ساعت همینطوری توی سرما اینجا بایسته و تقریبا از جاش تکون نخوره اونقدرا هم جالب نبود. اما به هر حال کار دیگه ای هم نمیتونست بکنه.
مینسوک با دوربینش مدارم در حال جابجا شدن و عکس گرفتن بود. تیمش هم به سختی داشتن کار میکردن و بر اساس دستورات مینسوک تجهیزات نورپردازی رو تنظیم میکردن، هرچند اون حجم از لباسی که برای در امان موندن از سرما پوشیده بودن حرکت کردن رو براشون سخت کرده بود.
البته که جونگین هم اونجا بود. لبه یکی از آب نماها ایستاده بود و شبیه خدایی بود که بین اون باغ های پژمرده هبوط کرده تا اون ها رو دوباره به زندگی برگردونه. بر خلاف هوا که سرد بود، جونگین با اون پوست طلایی و نگاه عمیق، گرم به نظر میرسید.
از سر تا پا گوچی پوشیده بود.کت و جلیقه ای که تنش بود فیروزه ای بود و همرنگ کلاهی بود که روی موهای قهوه ایش گذاشته بود. پیراهنش روشن تر بود و فقط سرآستین های آبیش از زیر کتش پیدا بود. شلوارش یشمی تیره بود و پارچه اش به زیبایی پاهای کشیده اش رو در بر گرفته بود و یک گل سینه قرمز به وسط لبه کتش وصل شده بود.
جونگین واقعا زیبا به نظر میرسید و کیونگسو ساعت ها فرصت داشت اون گوشه بایسته و به اون زیبایی خیره بشه و حرفه ای بودن و متعهد بودن دوست پسرش به کارش رو تحسین کنه. جونگین تو سرمای دسامبر ساعت ها با اون لباس ها مشغول عکاسی بود اما حتی یک بار هم اعتراضی نکرده بود.
فقط با جدیت کارش رو انجام داده بود و اجازه نداده بود سرمای هوا مانعی برای پیش بردن برنامه شون بشه و کیونگسو واقعا به خاطر این تحسینش میکرد.
YOU ARE READING
The Devil's Black Card
Fanfiction「 ꕥ」┊Author: jongnugget 「 ꕥ」┊Translator: Yasi🌸 「 ꕥ」┊Name: The Devil's Black Card 「 ꕥ」┊Couple: Kaisoo 「 ꕥ」┊Genre: Comedy, Romance, Smut, Fashion au