به نظرتون چطوری میشه از یه چیزی عمیق تر از کراش،رها شد؟
اگه کراش بود که دیگه بعد از ۵ سال بالاخره باید از سرم بیرون میرفت،ولی این بیشتر شبیه "دیدن نیمه گمشده" هست.
حتی دفعات زیادی هم ،باهم همصحبت نشدیم،اما واقعا انگار توی یه نگاه احساساتم رو بهش باختم،لعنت بهش واقعا...
قیافه آنچنان ایده آلی نداره،ولی به طرز عجیبی به دلم میشینه،افکارش،طرز حرف زدنش و حتی راه رفتنش واقعا اونطوریه که میخوام،ولی اصلا نسبت بهش همچین احساسی داشتن،درست و منطقی به نظر نمیاد،حتی از اخرین باری که دیدمش هم یه سه سالی میگذره،پس چطوریه که هنوز از ذهنم بیرون نمیره؟
YOU ARE READING
یادداشت ها
Randomاینجا قراره حرفهایی که دلم میخواست بگم،حرفایی که معمولا هیچ شنونده ای براش پیدا نمیشد. حالا این حرفا میتونن یچیز معمولی مثل اتفاق جالبی که برام افتاده،یا مثلا نظرم درمورد یک کتاب باشه،میتونه دیدگاهم راجب چیزایی باشه که تو جامعه میبینم و آزارم میده...