part 1: Location V

405 54 1
                                    

قبل از شروع
میخواستم عید شروع کنم ولی پشیمون شدم و شرط ووت نمیزارم چون بعضی ها ممکنه خوششون نیاد و اونایی که میخونن اذیت میشن

.
.
.

اون روز 5 مِی بود.
4 ماه است که BTS به دلیل مصدومیت مدیران و کارگردان ها فعالیتی نکردند.

اون ها گفتند که در اوایل اکتبر دوباره فعالیت های خودشون رو شروع می‌کنند و از تمرین های خودشون غافل نمیشن اما با این حال وقت آزاد زیادی داشتند.

یونگی گفت که مدتی برای استراحت و تنهایی می‌خواهد و به آلمان رفت که همیشه دوست داشت اونجا رو ببیند.

هوسوک به زادگاهش رفت چون دلش میخواست تا با خانواده اش وقت بگذراند و نامجون مدتی از خوابگاه دور شد.

بدون این سه هیونگ رپر فضای خوابگاه درهم بود.

سوکجین، در آشپزخانه بود و آشپزی میکرد، تهیونگ سرگردون بود و بازی میکرد. جیمین و جونگ کوک هم رقص تمرین میکردند.

همه چیز برای تهیونگ تکراری بود تا اینکه در نهایت تهیونگ دیگه طاقت نیاورد و از خوابگاه رفت.

"اَه تلفن رو جواب نمیده، هیچ ارتباطی باهاش نداریم" جیمین گوشی اش رو پرت کرد و دستی به موهایش کشید.

"اگه تهیونگ، هیونگ منه، پس من مطمئنم که به زودی برمیگرده.." یه حالت تنهایی تو چهره ی جونگ کوک پخش شد.

اما بعد از یک ماه تهیونگ برنگشت. قیافه ی جین چیزی رو بروز نمیداد، چشمای جیمین اشکی بود. فقط جونگ کوک خیلی رک قول داد "حتما میارمش"

جونگ کوک بالاخره رفت تا دنبال تهیونگ بگرده.

✨✨✨

امیدوارم دوستش داشته باشید
داستان هیجانی ای نیست.
فقط یه چیزی اگه می‌بینید اینجوری نوشتم به خاطر نوشته ی نویسنده ی اصلیه، من فقط ترجمه کردم تازه خیلی از جاهاش رو تغییر دادم که معنی بگیره

‼️اگر خوشتون اومد ووت و کامنت بزارید تا من برای ترجمه ی پارت بعد انگیزه بگیرم، من دوتا بوک دیگه هم دارم که اگر از این بوک استقبال نشه، آپ نمیکنم و اون دوتا رو آپ میکنم‼️

ووت و کامنت فراموش نشه


Will you stay with meWhere stories live. Discover now