تهیونگ از پله های خروجی پایین پرید و سواری آخرین دور را طی کرد.
دلم برایت تنگ شده ولی فکر میکنم باید پنهان شوم
تهیونگ به سمت فروشگاه رفت. اون دوباره جونگ کوک رو تو خیابون دید، تهیونگ پنهان شد و وارد سینمای استریوسکوپی* شد، در اتاق تاریک، صندلی کوچکی گرفت و نفسش رو حبس کرد.
جونگ کوک هم وارد همان سینما شد، چند نفر نشسته بودن، به عقب رفت و روی صندلی نشست.
هوا تاریک بود و نمیتونست فرد کنارش رو ببینه، بوی آشنایی از اون فرد میومد، بی اختیار دستش رو دراز کرد و دستش رو لمس کرد.پیدا شد!!
می تونست بدون نگاه کردن به صورتش بفهمه که اون تهیونگه، انگشت های کشیده و بلندش و پوست صافش!
تهیونگ با خودش گفت: "یکی دستم رو نوازش کرد" و به کسی که بقلش نشسته بود نگاه کرد. اما وقتی جونگ کوک رو دید، چشمانش از خوشحالی برق زد. دندان های سفیدش رو نشون داد و با خوشحالی لبخند زد.
صورتش رو به طرف صفحه ی نمایش برگردوند و با صدای شادی پرسید: "چطور پیدام کردی؟" و دست جونگ کوک رو محکم تر نگه داشت.
یه هیولای غول پیکر روی صفحه ی نمایش پرید. جونگ کوک چشم های تهیونگ رو با دستاش پوشاند. "یه جوری، اما من نمیخواستم تورو ببینم"
تهیونگ خندید و به جای جواب دادن، لب های جونگ کوک رو بوسید، جونگ کوک با نیشخند دست تهیونگ رو کشید و از اونجا بیرون رفتن.
تهیونگ بدون هیچ لبخندی پرسید: "کجا میری؟"
"نمیدونم" جونگ کوک جواب داد و دست در دست راه ميرفتند. "بیا بریم خرید"
_________________________________________
برای این نتونستم زود بنویسم چون به من یه پیشنهاد شد و من قبولش کردم و الان ویراستار یه کتاب خارجی هستم، برای همین وقتم خیلی پره
استریوسکوپی: برجستهبینی یا استریوسکوپی (به انگلیسی: stereoscopy) شیوهای است برای ایجاد تصور سهبعدی در بیننده بوسیلهٔ دید دوچشمی. در بیشتر روشهای برجستهبینی دو تصویر معمولی دوبعدی با اندکی تفاوت مقابل چشم راست و چپ قرار میگیرند. این دو تصویر دوبعدی در مغز تلفیق شده و دیدن تصویری سهبعدی را به بیننده القاء میکنند.
❗نکته: من از نویسنده ی اصلی پرسیدم چرا تهیونگ خودشو مخفی میکرد، گفت تهیونگ خسته شده بوده از زندگی و یه جورایی یه ترسی ته دلش داشته برای همین خودشو مخفی میکرده و از خوابگاه زده بوده بیرون❗
VOCÊ ESTÁ LENDO
Will you stay with me
Contoاسم: با من میمانی! کاپل: کوکوی مترجم :suz-kh روز های آپ: پنج شنبه ها تاریخ شروع: 1400/10/4 تاریخ پایان: 1401/4/17 خلاصه: تهیونگی که از همه چیز خسته شده و از خوابگاه میزنه بیرون آیا کسی میره دنبالش بگیرده؟؟ ❗این مینی فیک ترجمه است❗ ❗از نویسنده اجا...