تهیونگ رفت تو حموم. جونگ کوک هم دنبالش رفت. "هیونگ متاسفم. ولی اینجوری حموم رفتن خیلی کم و نادره حتی هیچ دختری هم نیست هه هه.
جونگ کوک به تهیونگ پشت کرد و حس عجیبی بهش دست داد. "جونگکوکا" تهیونگ به ارومی دستش رو روی شونه ی جونگ کوک گذاشت.
"چیه؟"
"همینجوری بمون. تکون نخور"
کمر جونگ کوک سفت شد. تهیونگ جونگ کوک رو در اغوش گرفته بود اما جونگ کوک اروم بود شاید به خاطر این بود که بیشتر وقتا تماس فیزیکی داشتن.
جونگ کوک بازوش رو گرفت. تهیونگ روی صندلی نشست و جونگ کوک رو روی پاهایش نشوند و با یه دست صورتش رو برگردوند و لب هاشو بوسید.
با این حال جونگ کوک از تهیونگ قوی تر بود. بازویی که از پشت بغلش کرده بود گرفت و بازو رو از دور کمرش ازاد کرد.
"متاسفم هیونگ ولی این کاره منه تو نمی تونی اینکارو با من بکنی این منو ناراحت میکنه"
تهیونگ تعجب کرد!!
"جئون جونگ کوک میخوای با هیونگت بازی کنی؟ منم میتونم اینکارو انجام بدم"
و دوباره جونگ کوک رو روی پاهاش نشوند و بوسیدش
جونگ کوک مشتاش رو گره کرده بود... با مشتاش به پهلویش زد. تهیونگ خندید و بهش گفت که قلقلکش میده.
جونگ کوک جایش رو تغییر داد و خودش روی صندلی نشست و تهیونگ رو روی پاهاش نشوند. دست جونگ کوک به ارومی به سمت بالا حرکت کرد. اوی گردنش رو و بعد سینه اش رو نوازش کرد و دست دیگرش رو داخل باکسر تهیونگ کرد. صورت تهیونگ از خجالت قرمز شده بود ولی صورتش انگار داشت میگفت:
"بیا ببینیم تا کجا میتونیم پیش بریم."
جونگ کوک با اجازه ی خودش شلوار و باکسر تهیونگ رو از پاش در اورد و گوشش رو گاز گرفت.
تهیونگ تو اون لحظه فقط اهی کشید و دستش رو دور گردن جونگ کوک حلقه کرد.
"جونگ کوک اههه... من تو رو دوست دارم اما این یه شوخی نیست هه"
با این حرف ها تهیونگ با جسارت لباسش رو از تنش دراورد و زمزمه کرد: با اینحال من هیونگتم
جونگ کوک چشماش رو گرد کرد و خیلی اروم خندید.
اون دوتا رفتار خیلی محبت امیزی داشتن که حتی تصور اون خیلی نا اشنا بود.
خیلی ساکت بودن. به جز نفس های تند و گاه و بیگاه و زمزمه های عاشقونه چیزی به گوش نمیرسید.
هیچکس حتی تصور نمیکرد که دوتا مرد انقدر جذاب به بدن همدیگه تکیه دادن و مثل ترازو بالا و پایین میرن...
VOCÊ ESTÁ LENDO
Will you stay with me
Contoاسم: با من می‌مانی! کاپل: کوکوی مترجم :suz-kh روز های آپ: پنج شنبه ها تاریخ شروع: 1400/10/4 تاریخ پایان: 1401/4/17 خلاصه: تهیونگی که از همه چیز خسته شده و از خوابگاه میزنه بیرون آیا کسی میره دنبالش بگیرده؟؟ ❗این مینی فیک ترجمه است❗ ❗از نویسنده اجا...
