Last Part

7.9K 727 171
                                    

تهیونگ توی بغلش جمع شده و سرش رو روی سینه‌ش گذاشته بود

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

تهیونگ توی بغلش جمع شده و سرش رو روی سینه‌ش گذاشته بود. در حالی که با موهای نرم و لطیف پسر توی آغوشش بازی می‌کرد، اون خودش رو با بازی کردن با تیشرتش مشغول کرده بود.
- یعنی دیگه قرار نیست بری هیونگی؟

+ نه عزیزه دلم. آخه من بی خبر از کوچولوی دوست داشتنیم کجا برم.

جونگ‌کوک تصمیم گرفته بود چند روزی رو خونه بمونه و استراحت کنه. طی چند روزی که کنار همسرش گذروند، متوجه شد تهیونگ بیش‌تر از قبل باهاش حرف می‌زنه.

توی افکارش غرق شده و به تغییر مثبت تهیونگ که فقط و فقط حاصل بیش‌تر وقت گذروندن باهاش بود، فکر می‌کرد که با صدای آرومش به خودش اومد:
- جونگ‌کوکی؟

+ جانم عزیزم؟

تهیونگ کمی سرش رو روی سینه‌ی جونگ‌کوک جا به جا کرد و لب زد:
- کی دوباره می‌ری سر کار؟

جونگ‌کوک در حالی که همچنان با موهای پسر مشغول بود پرسید:
- چرا خوشگلم؟ چیزی شده؟

سرش رو از روی قفسه‌ی سینه‌ی مرد بزرگ‌تر بلند کرد و با چشم‌هایی که کمی خیس شده بودن بهش زل زد:
- هیونگییی، از تنها موندن بدم میاد...

جونگ‌کوک بوسه‌ای روی چشم‌هاش نشوند و در حالی که صورت پسر رو توی دست‌هاش گرفته بود، با شست‌هاش ابروهای پسر رو نوازش می‌کرد:
- دیگه خبری از شب کاری نیست قند عسلم، قول می‌دم.

کمی سرش رو نزدیک کرد و بوسه‌ای روی لب‌هاش زد و ادامه داد:
- می‌خوای فردا باهام سر صحنه فیلم‌برداری بیای؟

+ فردا صبح زود؟

- آره عزیز دلم.

لب‌هاش رو کمی جلو داد و با ناراحتی زمزمه کرد:
- اگه تهیونگی حواستو پرت کنه چی؟

جونگ‌کوک لبخندی زد و آروم با انگشت اشاره‌ش به نوک بینیش ضربه‌ای زد:
- تو هیچ‌وقت حواس منو پرت نمی‌کنی، می‌دونی چرا؟ چون تو امید و انگیزه‌ی منی. تو همه چیز منی ته‌ته.

 تو همه چیز منی ته‌ته

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
𝗔𝗹𝗶𝘃𝗲 𝗞𝗶𝗿𝗯𝘆ᵃᵘWhere stories live. Discover now