هی گایز
امیدوارم از پارت لذت ببرید
شرط ووت ۴۵
شرط کامنت ۱۵۰
***********
~¤Chapter 1¤~
زمان حال
صدای تق تق به گوش لویی رسید چیزی نگذشت که در اتاقش باز شد.
"بلند شو بوبر "لویی پتو شو روی سرش کشید و ناله کرد اما بعد احساس کرد که پتو توسط کسی کشیده شد و از روش برداشته شد
جی به معنی واقعی کلمه لویی رو کشید و از تخت پرت کرد پایین
اون چی میتونه بگه لویی آدم سحر خیزی نیست
بلخره مادرش اون رو مجبور به پایین رفتن کرد درحالی که تام مشغول آواز خوندن بود کنارش پشت میز نشست
اون بلافاصله پیشانی اش رو روی سطح سخت میز گذاشت و احساس سرما کرد
چون اون دیشب فقط یه شلوار ورزشی پوشیده بود
جی بشقاب لویی رو جلوش گذاشت و لویی با لذت شروع کرد به خوردن
بعد از اینکه چاییش رو تموم کرد از جاش بلند شد و گونه جی رو بوسید
اون عادت نداشت صبح به این زودی حرف بزنه اما جی به اندازه کافی اون رو می شناسه که بدونه اون سپاسگزاره
لویی خودش رو به زور به طبقه بالا کشید و شروع به شستن صورتش و مسواک زدن کرد
وقتی کارش تموم شد مقداری دئودورانت زد و موهایش را به عقب هل داد و چند بار دستش رو بین اونها تکون داد
وقتی تا حد امکان مرتب به نظر رسید به اتاقش برگشت و چند تا لباس بیرون آورد
اون تنگ ترین جین مشکیش رو پوشید و یک هودی مشکی هم رو اون پوشید و ونس هاش رو هم به سختی از ته کمدش در آورد
کنار تخت نشست کفش هاش رو گذاشت و پاهاش رو توی اون ها فرو کرد در حالی که پرسینگه لبش رو گذاشت و ساعت و کوله پشتیش رو هم برداشت
اون اصلن مطمعن نبود برنامه این ترمش رو آماده کرده یا نه فقط مجبور بود اون رو دنبال خودش راه بندازه
خیلی سریع پرید و به سمت در رفت و صداش و توی سرش انداخت
"بای بای به همگیییی دوستون دارم "
YOU ARE READING
little one _L.s (Persian Translation)
FanfictionLittle one_L.S (Persian Translation) لویی یه عوضی اما نه برای هری چون اون بیبی شه . جایی که لویی به بدی شهرت داره اما هیچ چیز مانع محافظت از بیبی کوچولوش نمیشه و از هر اتفاق بدی که قراره توی دبیرستان یا زندگی برای اون بیوفته جلوگیری میکنه 《Libra 》