New friends

801 137 227
                                    

هی گایز

امیدوارم از این پارت لذت ببرید

شرط ووت ۵۰

شرط کامنت ۱۵۰

*********

~¤Chapter 2¤~

هری با صدای در زدن از خواب بیدار شد و از توی بقل لویی به جی نگاه کرد

جی بعد از مطمعن شدن از بیداری هری از اتاق خارج شد و بیدار کردن لویی رو به اون سپرد اونها همیشه اینکار و می کردن

چون اون مطمعن بود هری تو بیدار کردن لویی از خودش خیلی موفق تره

هری از نزدیکی به لویی به شدت راضی بود اما پاهاش رو از بین پاهای اون بیرون کشید که لویی تکون خورد و لای پلکاش کمی باز شد

"صبح بخیر بوبر "

لویی ناله بلندی کرد و لبخند هری پهن تر شد  لویی واقعا صبح ها شایان ستایش بود

" اگه الان بیدار شی میتونی از هزا بوس بگیری "

لویی به زور چشماش رو باز کرد و به زمردی های درخشان زل زد

"من خیلی وقته بیدار شدم کوچولو "

هری همونطور که بینی اش رو تو گونه لویی فرو می کرد خندید

خیلی عجیب نیست که شما معنی این رو نمیدونید چون شما پدر و مادر اونها نیستید

این حرکت از زمانی شروع شد که اونها بچه بودن هری دو سالش بود و لویی پنج

اون موقع لویی از هری میخواست که گونش رو ببوسه و سعی می کرد این کار رو به هری یاد بده که چجوری انجام میشه

اما هری فقط بینی اش رو به صورت لویی فشار میداد نه لب هاشو

و این شد بوسه خاص اونها که فقط مخصوص خودشون بود

بدون هیچ دلیلی اون ها هنوز این کار رو انجام می‌دادن

"ممنون هزا این روش مورد علاقه من برای بیدار شدن سویت هارت "

لویی سریع به پیشونی هری نوک زد  (بوسه سریع فکر کنم)

با فشار از روی تخت بلند شد و هری رو هم همراه خودش کشید و باهم به طبقه پایین رفتن

اونها باهم غذا خوردن و خندیدن بطور شگفت انگیزی زمانی که هری نیاز به توجه داشت لویی انرژی جادویی رو بدست می آورد
 

little one _L.s (Persian Translation)Where stories live. Discover now