-⭐بخشی شما مایه ی انگیزش ماست☺️💙
•ژانر 🐚 درام~ رمنس
•کاپل 🐚 کریسهو
•نویسنده🖋 _A_Violinist_پلکهاش به سختی ازهم فاصله گرفتن...خمیازه ی عمیقی کشیدو سعی کرد دستش رو سمت موهای جلوی صورتش ببره اما نتونست...نگاهش رو از سقف گرفت و چرخید...سوهو که مشخص بود بعد از اومدنش دستش رو دراز کرده تابتونه روش بخوابه باآرامش نفس میکشید...بیتوجه به گرفتگی وحشتنک دردناک بدنش چرخیدو به صورت براقش که نور خورشید روش بازی میکرد خیره شد...انگشتش رو اروم روی پوست کنار صورتش کشید و ملحفه ای که بنظر سوهو روش کشیده بود روی بدن کوچیکش کشید...کمی جابجا شد تا برای سرش بالشت بهتری جز بازوی سفتش پیدا کنه اما سوهو به خودش کش و قوس میداد تا بیدار باشه...بالبخند به پیچ و تاب بدنش خیره شد...سوهو کلافه نفسی کشیدو اخم ریزی کرد:
-چرااینجا خوابیده بودی؟...کریس باردیگه صورتش رو برانداز کرد...بااینکه اکثرا چیزی غیر ازاین شکایتها از سوهو نمیشنید اما اینکه اینطور غیر مستقیم نشون میداد وابسته اشه خوشحالش میکرد...:
-معذرت میخوام...پرواز دیشب تاخیر داشت...دیدم رو تخت خیلی راحت خوابیدی...اومدم اینجا...
سوهو نق نق کنان نشست وموهاش رو خاروند...کریس دستهاش رو زیر سر زدو به پشت گردن سفیدش که تا تیغه ی کمرش از اون تیشرت بزرگ مشخص بود خیره شد:
-توچرااومدی اینجا؟سوهو مثل همیشه سریع شروع به فرار کردو ایستاد:
-خب فکر کردم اینجا خنک تره که خوابیدی!داشتم از گرما خفه میشدم!سریع سمت دستشویی رفت و فرصت سوال دیگه ای رو گرفت...کریس با لبخند خوشایندی نشست و نفس عمیقی کشید...دست به دکمه های پیراهنش برد که ویبره ی گوشی داخل جیبش باعث شد بااخم ریزی دنبالش بگرده...بادیدن اسم تاعو کمی مکث کرد:
-هی...صبح بخیر!نمیخواست لحن تقریبا سرحال کریس رو بهم بریزه اما چاره ای نداشت!:
-سلام ریس...چخبر؟کریس خمیازه ی کوتاهی کشید:
-هیچی چندساعت پیش لندینگ داشتم...خیلی خستم...-آ...پس من بعدا زنگ میـ...
-نه بگو چی شده...
اروم لب گزید:
-سوهو اونجاست؟نگاه کریس به در دستشویی مات شد:
-نه...باصدای ضعیفی زمزمه کردو تاعو آهی کشید:
-واقعا نمیخوام اوقاتتو تلخ کنم اما...سوهو دیروز اینجا بود...کمی صبر کرد تا کریس حرفش رو هضم کنه...:
-خب؟مرد با لحن بدی خواستار ادامه ی حرفش شد...تاعو خم شدو نگاهی به مادرش که باز هم گرفتار کپسول اکسیژن شده بود انداخت...:
-خب اومده بود یه سری از وسایل سهون وببره...کریس من...نمیدونم تو داری چیکار میکنی اما میدونم تمام تلاشته پس...لطفا جلوشو بگیر...هرباری که چشم مادرم به سوهو میفته باز هم به حالت قبلش برمیگرده...نمیذاره درد سهون برامون تموم شه...مدام یاداوریش میکنه...اینـ..
YOU ARE READING
Violinist Oneshot List
Fanfictionلیستی از وانشاتهای «تیم ویولینیست»🎻📚 تو هر چپتر یه وانشات با ژانر و کاپلهای متفاوت وجود داره که میتونید از خوندنش لذت ببرید☁️✨