THE FILTER CHP.4

83 19 64
                                    

(فلش بک:یک ساعت و نیم قبل)

کوکی از دید زدن پسرک خسته نمیشد که درحال تعویض صفحه کلاچ بخاطر شتاب گیری بود.

جیمین آخرین پیچ هارو بست،برگشت سمته کوکی که مدام نگاهش میکرد نفس عمیقی کشید سرش رو چرخوند نگهدارندهء کاپوت رو به حالت اولش برگردوند،با دستش آروم راه بسته شدن کاپوت رو طی کرد؛با صدای تیک مانندی بسته شد.

دستاشو به هم زد تا خاک های بجا مونده ازش دور بشن.
_خب فقط مونده تعویض موتور ، کارواشش و طرح زدن.

-ممنون.

جیمین چرخید سمتش:
_چرا این ماشین؟
فوضولی نباشه ها ولی خب،
این اصلا تا قبل از تعویض قطعاتش واجد شرایط تو مسابقه نبوده!
چرا داشتی همچین ریسکی میکردی؟
جیمین بطری آب و برداشت به سمت لب هاش برد.

-این ماشین و از یه دوست گرفتم یجورایی میدونی،میشه گفت به فرزند خوندگی گرفتمش.

سرشو تکون داد،بطریه آب رو رویه میز برگردوند.

_اوکیه ،امیدوارم بتونه از خجالتت در بیاد.

لبخندی در جواب پسرک زد.

_خسته نشدی،
کلن سره پا موندیا!
نگرانی خراب بکنم ماشینتو؟

-نه نمیدونم دلم‌خواست بایستم!

_آهان!

-ولی خب بهتره برم دیگه،ممنون بابتش.
و به ماشین اشاره کرد.

جیمین دستش رو به معنای خواهش میکنم بالا برد.

به سمت در حرکت کرد آخرین نگاهشو به گاراژ و پسرک داد؛لبخندی زد و خارج شد.

جیمین مشغول جمع کردنه وسایلش شد،
بیشتر وسایل رو جمع کرده بود مونده بود چیزایی که برای جا دادن موتور نیازه، ردیفشون کرد؛همین امشب میخواست درستش کنه،
واقعن نیاز به استراحت داشت.

_فقط میمونه موتورتو عوض کنم و برات طرح بزنم پسر.

صدایی از پشتش شنید به خیال اینکه فک کرد جونکیو عه سمته سینک کناره دیوار رفت شروع کرد دستهاشو شستن.

_هعی پسر این جئون چه آدمی بودا کله مدت ذول زده بود بهم،گفته بودی میشناسیش؛عادیه این....عجب.

سرشو تکون داد شیر آبو بست،دستاشو به شلوارش کشید و برگشت.

چیزی که میدید رو باور نداشت؛
اون الان اومده بود پیشش؟
بعد این همه مدت!
نگاهش با دل تنگی رویه صورت و بدن پسر درحال چرخش بود.
زبونش بند اومده بود؛
نفس هاش به شمارش افتاده بودن.

پسر خیره به جیمینی که لب هاشو عینه ماهی بازو بسته میکرد و هیچ صدایی ازش درنمیومد بود،معلوم بود نمیخواست باور کنه روبروش ایستاده.

𝑬𝑨𝑮𝑨𝑵🔥Where stories live. Discover now