+اماده رفتن هستی، بیبی؟!
_آمم،اره! آره،آمممم، اگه بخوای تا کارم تموم شه میتونی بیای داخل.
همون کاری کردم که بهم گفت، وارد اپارتمان تمیز اش شدم و هوای رو که پر از عطر خوش گل های تازه روی میز بود نفس کشیدم.روی کاناپه نشستم و تا بیاد با گوشی بازی کردم.
صدای یه ضربه از سمت دیگه در اتاق خواب اش شنیدم و خنده ای کردم.
+حالت خوبه؟هوسوک هوفی کشید، و تک سرفه ای زد.
_اره، خوب و سرحال. تقریباً آماده ام قول میدم.پوزخندی زدم، بلند شدم و به سمت اتاق اش رفتم.
+مطمئنی؟من که نیستم.صداش میشنیدم که توی اتاق دور خودش میچرخید و باعث خنده ام شد.
دستگیره در چرخوندم و هل اش دادم تا باز شه.
+بیب، ما.....نفس ام توی گلوم گیر کرد وقتی متوجه شدم تنها چیزی که تنشه لباس زیر اش و یه شلوار جین سیاه که فقط تا زانوهاش بالا اومده است.
چشم هاش از شک بزرگ شد و شروع کرد به دوباره بالا کشیدن شلوارش.
همزمان با این که بالاخره موفق شد شلوارش بالا بکشه و دکمه اش ببنده تند تند توضیح داد.
_فاک!ببخشید،فقط تازگی ها بیشتر از معمول ورزش کردم و رقصیدم و عضله هام باعث میشن پوشیدن این شلواره لعنتی سخت باشه.بهش نزدیک تر شدم و با گرفتن پهلو هاش بین راه رسیدن به کمد متوقف اش کردم.
با شوک توی چشم هاش بهم نگاه میکرد.+بیب،اروم باش،کلی وقت داریم تا بخوایم به رزرومون برسیم.
به وضوح دیدم که عضلاتش ریلکس تر شدن.
_میشه برگردی به اتاق نشیمن و منتظر شی آماده بشم؟پوزخندی زدم.
+چرا؟همین الانشم بیشتر چیزایی که باید میدیدم ،دیدم.گونه هاش رنگ صورتی ملایمی گرقتن و صورتش بین دست هاش پنهان کرد.
_یونگی!هنوز نباید من اینجوری میدیدی!من...من هنوز بدنم اینقدر ورزیده نشده که بتونی ببینیش...لب هاش آویزون کرد و یه تیشرت انداخت روی سرش.
دوباره به طرفش رفتم و دستم روی گونه هاش گذاشتم.
+هوسوکی،تو همینجوری که هستی عالی ای.لازم نیست ورزش کنی تا برای من خوب بنظر بیای.وقتی من وارد اینجا شدم و دیدمت،تو نفسم بریدی.تو معنی دقیق زیبا و نفسگیر هستی.حتی قرمز تر شد و چرخید تا هرجایی بجز من نگاه کنه، توی ایینه به خودش نگاه کرد.
به سمتم چرخید و با یه لبخند خجالتی پرسید.
_ای...این به اندازه کافی برای شام امشب خوبه؟تایید کردم و همزمان پیشونیش بوسیدم.
+میتونی با لباس راحتی بیای و همچنان عالی بنظر برسی.حالا، اگه میخوایم به رزرومون برسیم دیگه باید بریم رستوران.
ESTÁS LEYENDO
ROSES & TATTOOS>>>sope
Misterio / Suspensoیونگی یه مغازه تتو داره همسایش یه مغازه گلفروشیه . حالا چی میشه اگه پسر گل فروش به اصرار دوست پسرش برای یه تتو کاپلی خوشگل بیاد پیش یونگی؟