جونگکوک رو به روی مینی هَوس تهیونگ نگه داشت . دستش رو به طرفش گرفت_ کلید !
+ تو جیب کنار کوله قرمزمه
جونگکوک مجبور شد برای این که کلید رو از صندلی عقب برداره تو صورت تهیونگ خم بشه یا به عبارتی تو گردنش بره
که هیچ کس ناراضی نبود به جز گونه های تهیونگ که حالا قرمز شده بودن
با سر و صدایی که از کلید و زیپ کوله اومد توله ببر مشتای کوچیکشو کلافه وار رو صورتش کشید و همین باعث شد پستونکش بیوفته کف ماشین و بزنه زیر گریه
( دلم میخواد ویس گریه نوزاد بزارم براتون :)و پشت بند اون بانی سفید با ترس از خواب پرید چشماش رو باز کرد به تهیونگ که براش ناآشنا بود خیره شد . ترسیده شروع به گریه کرد .
جونگکوک به سرعت از ماشین پیاده شد . تمام وسیله های تهیونگ و هایبرید هارو برداشت ، به طرف خونه تهیونگ رفت . با کفشاش تا جایی که تونست برفای انباشته شده جلوی در رو کنار زد . در ورودی رو باز کرد و داخل شد وسایل رو گذاشت رو مبل و سریع برگشت طرف ماشین . دید که تهیونگ داره اروم اروم تکونشون میده و روی موهای کم پشتشون رو میبوسه تا اروم بشندر طرف تهیونگ رو باز کرد و بانی و توله ببر رو تو بغلش گرفت و کتش رو دورشون پیچید . سوییچ رو به تهیونگ داد تا بعد از پیاده شدن ، ماشین رو قفل کنه .
هردو به همراه توله ها وارد خونه شدن . تهیونگ دستی به گونه اونا کشید با حس سردی لپاشون رفت توی اتاق خوابش و وارد حمام شد
اب گرم رو باز کرد تا وان پر بشه و بعد کمی اب سرد رو باز کرد تا دماش ولرم بشه . با صدای نسبتا بلندی گفت_ اقای جئون میشه بیاریدشون اینجا ؟
جونگکوک به طرف صدا رفت و در حمام رو باز کرد
تهیونگ توله ببر رو گرفت پوشکش رو باز کرد اروم تو روشویی بوتش رو با این که کثیف نبود شست و بعد اروم داخل وان گذاشت و همین کارو با هایبرید خرگوش هم انجام داد .هایبرید ها اروم شدن و با تکون های درستشون کمی اب میپاچیدن به هم . تهیونگ تمام حواسش به این بود که توی اب فرو نرن ، لبخندی زد و با نوک انگشت هاش شکم جفتشونو قلقلک داد . به وضوح لثه ای خندیدن جفتشون رو دید .
جونگکوک به دیوار تکیه داده بود با لبخندی که سعی داشت نشونش نده چشماشو چرخوند . از نظرش تهیونگ با یه پیرهن اور سایز و موهای صورتی فقط از هایبرید بودن یه دم و گوش کم داشت ._ بسه دیگه زیادی اب بازی کردن
تهیونگ حوله های کوچیک مربع شکل که تا قبل از این برای دست و صورت بودن رو برداشت و دور هایبرید خرگوش پیچید و بغل جونگکوک داد
+ وایی خدایااا .. انگار خمیر نون میگیری بغلت ^0^
اون یکی هایبرید رو هم حوله پیچ کرد و تو اغوشش گرفت
تو اتاق ، نوزاد هارو روی تخت خوابوندن و تهیونگ یه لحظه گیج به جونکوک نگاه کرد
YOU ARE READING
𝙖 𝙡𝙞𝙩𝙩𝙡𝙚 𝙃𝙮𝙗𝙧𝙞𝙙
Fantasyسناریو هایی فوق العاده صافت و صورتی و اکلیلی با وجود اعضای BTS بالغ به همراه ورژن نوزاد هایبرید خودشون طی نگه داری از این کوچولو های کیوت ، اعضا و هایبرید های نخودیشون عاشق هم میشن و داستان های کیوت این همسایه هم شروع میشه :)))🍨♡🍼☆🍓(((: ag : +1...