part .2.

195 39 16
                                    

آسمون به روشنی میزد و باد سرد به گونه های دو پسر رنگ می بخشید.

+ خیلی عاشقانس نه؟

دو پسر روی دوچرخه زنگ زده که هر از گاهی صدای ناهنجاری ایجاد میکرد ، به سمت مقصدی شاید نامعلوم حرکت میکردن.

گوشه های پیراهن مشکی پسر رو برای حفظ تعادل بیشتر روی اون فضای کم ، فشرد و با چشم های بسته به شونه پهنش تکیه زده بود.

- رومئو و ژولیت رو به ز.. زانو دراوردی.

لبخندی به پهنای صورت زد :

حتی اگه اینکارم بکنن ، تعجبی نمیکنم. بهتر نیست شکسپیر دست به قلم شه؟ ″

- هیچوقت نوشته هاشو د.. درک نکردم. اه بیخیال ، نمیخوای ب‍.. بحث رو عوض کنی؟

+ هر شب سر پل ماپو ؛ جسد های انباشته شده تو رودخونه هان. چرا بهشون نپیوستی؟

پلک هاشو از هم فاصله داد و نفس عمیقی کشید.

- نعناع قرمز ...

لب های هردو برای بیان جملاتی مشابه از هم فاصله گرفتن :

چهارمین باریه اونارو چشم میبینم.

- چرا ب‍..برگشتی؟

دست گرم پسر ، انگشت های یخ زده موجود سردرگم پشتش رو لمس و بین انگشت های خودش قفل کرد.

𝙨𝙝𝙞𝙨𝙤 シソWhere stories live. Discover now