ادامه فلش بک 7 سال قبل؛
دوباره و دوباره.
با هر پرتاب اون دست های کشیده ، توپ وارد سبد توری میشد و سپس صدای فریاد پسر از خوشحالی تو زمین بازی خلوت می پیچید.
به تماشاچی کوچکش خیره شد و با ذوقی که میشد از چشم های به رنگ شبش دید ، سعی داشت تا از احساسی که داره برای اون موجود که مطمئنا چیزی متوجه نمیشه ، حرف بزنه.
+ دیدی؟ این سی و هفتمی بود!
لبخندی از روی رضایت به پیشرفتی که طی این چند شب با تلاش و بی خوابی بدست اورده بود ، زد.
البته چندان طولی نکشید تا لبخند جاش رو به اخم کمرنگی میان ابرو هاش بده.
- فکر کردم گ.. گفتی منتظرم میمونی.
اروم سرش رو بخاطر ضربه ای که با توپ بهش برخورد کرد ، ماساژ داد و شاکی به سمت مخاطبش برگشت.
+ تو به چه جرع .. اوه پسر فکر نمیکردم دیگه ریختت رو ببینم.
کمی به عقب برگشت تا از خطرات احتمالی جلوگیری کنه.
- فکر نمیکنی ز..زیادی راحتی؟
+ بیخیال . این وقت شب نباید خونه باشی؟
YOU ARE READING
𝙨𝙝𝙞𝙨𝙤 シソ
Fanfictionname : shiso ( نعنای قرمز ) وضعیت : ″متوقف شده″ - نعنای قرمز ... + فکر کردم ازش بدت میاد. - اشتباه نکن. من فقط ازش م .. متنفرم. + تا کی میخوای منتظر بمونی؟ - گفت تا وقتی رشد کنن ب ..برمیگرده. الان 23 سپتامبره و چهارمین ب ..باریه اونارو به چشم میب...