part .3.

168 30 20
                                    

+ دیگه داشتم نا امید میشدم.

پنکیک های طلایی رنگ رو با تاب دادن دسته ماهیتابه برگردوند و گذاشت بوش ، بینیش رو نوازش کنه.

کمی اون طرف تر پسرک مو قرمز در حال خمیازه کشیدن و درک موقعیتش ازینکه کجاست و داره چه اتفاقی میوفته ، اروم لب زد :

- ج‍.. جونگکوک؟

کمی جلو اومد تا بتونه تو دید اون موجود سردرگم قرار بگیره ، گوشه لب هاش برای لبخندی که به گفته یونگی باعث میشد شبیه خرگوش بنظر برسه ، کش اومدن و همونطور که با بند های پیش بند بازی میکرد جواب داد :

+ شبیه کیک برنجی شدی.

چند بار پلک زد تا بتونه هیکل گنده رو به روشو واضح ببینه.

- فاک!

این صحنه اونم وقتی تازه چشماتو برای شروع یه روز نحس باز کردی یکم زیادیه. اون موهای نم دار مشکی و لبخند درخشان و پیش بندی که باعث جلوه دادن بیشتر به اون ماهیچه ها شده رو خوب تصور کنین!

نگاهش رو از دلیل تپشِ قلب بی جنبش گرفت و سعی کرد با پرت کردن حواسش و تمرکز رو سوالی که براش ایجاد شده ، کمی هم که شده از موضوع اصلی فاصله بگیره.

- فکر نمیکنم اون کسی که ق‍..قرار بود رو مبل بخوابه من بوده باشم!

𝙨𝙝𝙞𝙨𝙤 シソWhere stories live. Discover now