فلش بک 7 سال قبل؛
با هر قدمی که برمیداشت سنگ کوچیک رو به روش رو به سمت جلو پرتاب و مکالمه ای که قرار بود با بازیکن شماره 9 داشته باشه رو تو ذهنش مرور میکرد.
گرم کن قرمزی که شب گذشته از پسر گرفته بود میتونست بهانه خوبی برای دیدار دوباره اشون باشه.با صدای برخورد مرتب توپی به زمین نگاهشو به محوطه بازی و شخصی که باهاش قرار ملاقات داشت داد و به فنس که اطراف زمین رو پوشش داده بود تکیه زد.
- همیشه این..طور از بقیه ا..استقبال میکنی؟
+ همیشه اینطور ادم رو غافلگیر میکنی؟
تکیه اش رو از فنس گرفت و اروم به سمت پسر قدم برداشت. حالا نیشخندی روی لب هاش جا خوش کرده بود. اون سعی داره اداش رو در بیاره؟
خیره به تیله های مشکیش حالت جدی ای به خودش گرفت ؛ به هر حال نباید تمرکزش از موضوع اصلی منحرف میشد و جملاتی که از قبل اماده کرده بود فراموش میکرد.- سوالمو با س..سوال جواب نده. این جا م..مونده بود.
+ یعنی میخوای بگی برای دیدنم نیومدی؟
- چه لزومی د..داره همچین کاری کنم؟!
درست همونطور که حدس زده بود پیش میرفت و باعث میشد لبخندی از روی رضایت مهمون لب هاش بشه اما نه الان! اون قطعا بعد از رسیدن به خواسته اش تو یک موقعیت مناسب خوشحالیش رو بروز میداد.
YOU ARE READING
𝙨𝙝𝙞𝙨𝙤 シソ
Fanfictionname : shiso ( نعنای قرمز ) وضعیت : ″متوقف شده″ - نعنای قرمز ... + فکر کردم ازش بدت میاد. - اشتباه نکن. من فقط ازش م .. متنفرم. + تا کی میخوای منتظر بمونی؟ - گفت تا وقتی رشد کنن ب ..برمیگرده. الان 23 سپتامبره و چهارمین ب ..باریه اونارو به چشم میب...