روی پام دراز کشیده بود که یهو ازش پرسیدم: «سهونا به نظرت بیست سال دیگه، زندگیِ ما چه شکلیه؟»
یکم فکر کرد و گفت: «بیست سال دیگه، وقتی داری با سرعت خیلی زیاد همراه من میری سمت ویلای جدیدت، دربارهی کُتی که باید توی تولد خواهرزادهی عزیزت، رائون، بپوشی حرف میزنی.
رائونِ پنج سالهی الان دیگه اون موقع یه پسر بالغ شده.»وقتی بالاخره سر همون کتی که برای تولدت خریدم توافق میکنیم، به مقصد هم میرسیم. همون مقصدی که سالها برای به دست آوردنش تلاش کردی.
همونی که میخواستی یه روز من و خانوادهی آیندهامون رو بیاری اونجا.
همونی که دوست داشتی توی تراسش بشینی و با خنده از بیست سال پیش و تموم سختیهاش که الان فقط شیرینیش زیر زبونت مونده، برای دوستهامون بگی.
بیست سال دیگه، وقتی صبحها از خواب پا میشی، نمیگی: ««باز یه روزِ دیگه»، میگی: «سهونااا پاشو صبحانه آمادهست. یه وقت دیر نرسی سرکار.»
آخه میدونی، تو از نظر قد و هیکل شاید بزرگتر بشی، ولی از نظر اخلاقی، هنوز همون جونگین کوچولویِ عسلیِ منی.
بیست سال دیگه، تو یکی از بهترین نویسندهها و منتقدهای کره و چه بَسا جهان میشی، یکی که از تعدادِ بیشُمارِ رقباش، میشه به معرکه و بیبَدیل بودنش پی برد.
بیست سال دیگه، خیلی از آدمهای بیست سال پیش زندگیت، از صافیِ خوب بودن رد شدن و اون خوبهاش برات موندن.
همونایی که وقتی باهاشون قرار داری، تا دو دقیقه دیر کنی تند تند زنگ میزنن و میگن: «جونگینا، کجایی؟» و تو میگی: ««شما؟» و اون موقعست که میفهمی هیچکدوم از اون دیوونهها عوض نشدن و توسط فحش و ناسزاهاشون تیر بارون میشی.میبینی جونگین؟
اینها فقط چند روز از بیست سال آیندهان. فقط چند روز!항상 우리 단 둘이서
ما دو تا همیشه باهمیم
같이 한 번 해볼래?
دوست داری با هم امتحانش کنیم؟
해볼래?
میخوای امتحانش کنیم؟
해볼래?
میخوای امتحانش کنیم؟
여기저기 가기
اینجا و اونجا بریم
걷기
قدم بزنیم
놀기
بازی کنیم
먹기
غذا بخوریم
이 세상 끝까지
تا آخر این دنیاآهنگ Say Yes از Sistar
BINABASA MO ANG
..•𝐀𝐠𝐞𝐥𝐚𝐬𝐭𝐢𝐜 𝐌𝐢𝐧𝐝•..
Romance。تراوشاتِ ذهنی که هیچوقت نمیخنده。 غم عزیزه. پس مینویسم واسهات؛ از غم، از عشق، از زندگی...