روز تعطیل و غلت زدن تو تخت ، نوری که از پنجره درست میخوره تو چشت و گرمای اتاق و پوففف هایی که هر ثانیه یه بار میکشی!
ساعت 7:38
با موهای پریشون روی تخت توی لحاف ها پیچیده شده بود و به گوشه ای از اتاق نگاه میکرد و پوففف میکشید
جونگ کوک :پوففففففففف سمت عروسک خرگوشی برگشت
جونگ کوک :چندمی شد هویج صورتی؟! فکر کنم 1000 شد! لعنتی یه ساعته!
هوا چرا اینقدر گرمه لعنتی هنوز اولای بهاریم! گرممه! لحاف هارو به گوشه ای پرت کرد که اخماش رو تو هم کشید
جونگ کوک : معلوم نیست باید چیکار کنی بر میدارم سردم میشه روم میکشم گرمم میشه از روی تخت پاشد و سمت حموم رفت
و اب سرد رو بازش کرد و زیر اب وایساد ، شامپو رو برداشت و روی سرش ریخت
جونگ کوک :درسته سرده ولی بازم میچسبه گرمای تنم بیش از اندازه است
موهاش رو شست و لیف خرگوشی رو برداشت تا لیف بکشه که نگاهش به پایین تنش افتاد
چشماش گرد گرد شدن
جونگ کوک :شق کردم؟! برای چی؟! من که پورن ندیدم یا خواب خیسم ندیدم تازه ابم که سرده!
نکنه پرستاره با هام کاری کرده شاید غذای تحریک تو غذام ریخته ولی صبر کن دیروز که از بیرون غذا خوردیم! تازه غذا رو من تحویل گرفتم اون خوابیده بود شبم کاری میکرد میفهمیدم لعنتی من چم شده؟!
دستش رو به دیکش رسوند و کمی دستش رو بالا پایین کرد لبش رو گاز گرفت تا شاید بتونه مانع خارج شدن ناله از دهنش بشه به دیوار سرد حموم تکیه داد و دوش رو روی خودش تنظیم کرد و اب سرد مستقیم باهاش برخورد میکرد
🐾________🐺___________🐰_________🍼
عطسه ای کرد و حولش رو بیشتر دور خودش پیچید و از حموم بیرون اومد بینیش قرمز قرمز شده بود و اب سرد از موهاش چکه میکرد و پایین تنش هنوزم راست کرده و بیدار بود
جونگ کوک :هرکی باعث و بانی این کار باشه با همین دیک به فاکش میدم لعنتی سه ساعته زیر دوش اب سرد فقط بلوجاب میدم به خودم دستام درد گرفت
و دوباره یه عطسه دیگه سمت کمد لباس هاش رفت و لباسش رو برداشتجونگ کوک :لعنتی تو این هوای گرم فقط سرما خوردگی مونده بود حالا این لباس رو چجوری تو تنم نگه دارم اما ماما گفته بود زمان سرما خوردگی باید بدنم رو گرم نگه دارم! لعنت به این زندگی! فاکککک بهت زندگییی
بعد سشوار کشیدن به موهاش و زدن کرم های مراقبتیش از اتاق بیرون رفت و به طرف اشپز خونه رفت و نگاهی به یخچال کرد و شیر موزش رو برداشت و روی میز گذاشت بعد کره و مربای توت فرنگی رو بیرون کشید و روی میز گذاشت
جونگ کوک:الان شیر رو گرم کنم بخورم یا.... فاک
سمت اتاق تهیونگ انگشت فاکش رو گرفت
جونگ کوک :معلوم نیست کدوممون پرستاریم! با این دیک و این سرماخوردگی دارم برا خودم صبحونه درست میکنم اقا هم خوابیده!
سمت اتاق تهیونگ حرکت کرد ولی وسطای راه با حس رایحه ی شیر قهوه ایستاد و دستاش رو مشت کرد و غر غر کنان به راهش ادامه داد
جونگ کوک :برا خودش شیر قهوه درست کرده بوش کل طبقه رو گرفته ... فاکر لعنتی الا...
همونطوری اخمالو و غر غر کنان در اتاق رو باز کرد که جملش نصفه موند و رنگ از رخسارش پرید
و بعد سمت اشپزخونه دوید و تابه رو تو یه دستش گرفت و چاقو رو تو یه دستش
گرگ اروم از اتاق خارج شد و اروم اروم همونطور که خمیازه میکشید سمت اشپز خونه اومد و رو زمین نشست که کوک با یه پرش خرگوشی روی اوپن پرید جیغ زد
جونگ کوک:تهیونگگگگگگگ فاکر لعنتی پرستارررررر کجایی نجاتم بده! گرگگکگگگکگ
بعد چشاش گرد شد و سمت گرگ چرخید و به گرگی که بیخیال و خمار بهش نگاه میکرد نگاه کرد
جونگ کوک :تو خوردیش! تو پرستار هات و جذابم رو خوردی! لعنتیییی تو خوردیش و اشک تو چشاش جمع شد و اشکاش سرازیر شد و بلند زد زیر گریه
جونگ کوک :چطور تونستی(هققققق) بخوری! (هقققق) من براش نقشه ها داشتم (هقققققققق)
میخواستم به فاکش بدم (هقققققققق) لحظه ای گریش رو قطع کرد و دوباره به گرگ نگاه کرد که با تاسف بهش نگاه میکرد
جونگ کوک :دیکشم خوردی؟! باری میذاشتی اونجاش رو باهم میخوردیم! مطمعنم دیکش بزرگ بوده حیففف
و لحظه ای بعد از اینکه موقعیت یادش اومد دوباره بدنش شروع به لرزیدن کرد و چاقو رو به سمت گرگ گرفت که گرگ بازم با بیخیالی نگاهش کرد و چشم غره ای بهش رفت
جونگ کوک : تو.. تو میخوای منم بخوری نه؟! نمیذارم باید اولین سکسم رو تجربه کنم تا اولینم رو تجربه نکنم نمیمیرم!
بعد با دیدن تبلتی که روی مبل بود خودش رو تنظیم کرد و پرشی کرد و روی مبل افتاد و وایساد و هورایی کشید و بعد نگاه غرورلندی به گرگ انداخت که باز گرگ بهش با بیخیالی و چشمای خمار نگاه کرد و خمیازه ای کشید
سریع تماس تصویری با برادرش گرفت و بعد یه ساعت برادرش با موهای پریشون و لبای پف کرده و کبود جواب داد
_اوو سلام جونگکوکی خوبی؟!
_سلام ، جین هیونگ حلالم کن
_ببینم حالت خوبه جونگ کوک خواست حرفی بزنه که جین با اخم به پشتش نگاه کرد و بعد صدای اه کوچیکی اومد
_جینی تو...
_خب داشتم میگفتم حالت خوبه اتفاقی افتاده؟! چیزی زدی احیانا؟!
_تهیونگ هیونگ مرد جین منم قراره بمیرم یه گرگ اومده خونم تهیونگ هیونگ رو خورد و الان نشسته منو با بیخیالی نگاه میکنه و خمیازه میکشه و مناظره تماس تموم بشه تا بخورتم!
_عزیزم به نظرم باید به تهیونگ بگم کارتونای تو رو کنترل کنه تازگی ها کارتون جنگلی چیزی دیدی؟! تهیونگ کجاست اون تلفن رو بده بهش
_اون مرده هیونگ تو معده ی اقا گرگه هست ببین اقا گرگه رو!
و بعد تبلت رو به سمت گرگی که با بیخیالی نگاه میکرد گرفت و گرگ پنجش رو بالا اورد و تکون داد
_تهیونگگگ تو... واو نام بیا اینجا رو ببین
و بعد یهو صدای نامجون اومد جونگ کوک تبلت رو برگردوند
جونگ کوک :نامی هیونگ هم با توعه... پس اون صدا صدای شیطونیتون بوده 😏
جین با لپای صورتی اخمی کرد و گوشی رو به نامجون داد
_سلام خرگوشی خوبی؟!
_سلام هیونگ خوش میگذره؟!
_اوهوم.. نگران نباش اون گرگ بهت اسیب نمیرسونه و تهیونگ نمرده خب اینطوری بگم اون تهیونگ و تو اولین راتشه برای همین به گرگش تبدیل شده!
_چییییییییییییی
و جونگکوکی بود که از حال رفت......
_____🐺_____🐾_____🐰______🍼
با دردی توی پایین تنش و صدای اه و ناله ای چشاش رو باز کرد که با پرستارش روبرو شد که دیکاشون رو بهم میمالید نگاهی به خودش و پرستار کرد لخت لخت بودن یهو عقب کشید
_تهیونگ.... تو....
الفا سمتش اومد و بینیش رو به گردن جونگ کوک کشید
و دوباره جونگکوک به عقب هولش داد
_لعنتی تو چی هستی، کی هستی، رات چیه منو تو داریم چه غلطی میکنیم تو لختی من لختم دیک امون این گرماا
الفا دوباره رو امگا خیمه زد و پایین تنش رو به پایین تنه ی پسر چسبوند
_امگااا اه... تو خیلی... هاتیی
🐰_امگا؟!
🐰_تو یه گرگینه ای؟! اههه
_خوشمزه ای امگا !
🐰_من امگا نیستم امگا چیه لعنتی!
اههه بسه کن....
با گازی که الفا از رونش گرفت اه غلیظی کشید
🐰_لعنتی تو اولینم رو ازم گرفتی؟! تو... تو بهم تجاوز کردی؟! تو... هی...
خودش رو بالاتر کشید که با چشمای عصبانی الفا مواجه شد
🐰_تو داری چه غلطی میکنی! اون دیک لعنتی زشتت رو از سوراخ خوشگل و پاک من دور کن! صبر کن هیونگ.... اهههه(جیغغغغغ)
با فرو رفتن کامل دیک الفا توش نفس کشیدن یادش رفت و با دستش لحاف تخت رو چنگ زد که با حس مایع لجی دستش رو از رو لحاف برداشت و خواست حرفی بزنه که الفا با سرعت تندی شروع به ضربه زدن کرد.
_فاک لعنتیییی بکش بیرون نمیخوام بکش بیرون... اشک تو چشاش جمع شد و قطره های اشک از چشاش پایین ریختن ، همونطوری که اشک میریخت ادامه داد درد داره بکش بیرون نمیخوامممم نمیخوامم اولینم با تو باشه بکش بیروننننن
_الفا لباش رو محکم روی لبای امگا کوبید و ضربه ی محکمی زد که مساوی شد با گازی که پسر از لبش گرفت.
لباش رو جدا کرد و دستش رو تو دست امگا قفل کرد و اون یکی رو به نیپل های زخمی پسر که کبودشون کرده بود رسوند
_خوشت اومد نه؟!
🐰_اه.... درد داره اما لذت بخشه.... اه همونجا ااا
_و الفا ضربه هاش رو محکم با سرعت بیشتری رو اون نقطه تنظیم کرد که با هر ضربه ناله ی بلند پسر در میومد
با ضربه ی خیلی محکمی که زد امگا جیغی کشید و الفا دندوناش رو تو گردن پسر فرو کرد و پسر با کاهش ملافه و زدناشون رو نقاشی کرد و الفا داخل پسر اومد.
دندوناش رو از گردن پسری که بیهوش شده بود بیرون کشید و بوسه ای روی گردنش گذاشت و بعد همونطور که دیکش داخل پسر بود به پهلو خوابوندن و پشتش قرار گرفت و بوسه هایی روی کمر امگا گذاشت و کمرش رو نوازش میکرد دستش رو اروم اروم پایین برد و به بوت امگا رسوند و اسپنکی به بوت امگا زد و بعد با دستش شروع به چلوندن بوت امگا کرد و اه مردونه ای کشید بعد اینکه کمر امگا و بوتش رو کبود کرد دوباره ضربه هاش رو از سر گرفت. همونطوری که داخل امگا ضربه میزد از لاله ی گوش امگا تا شونش رو بوسه بارون کرده بود و موهاش رو نوازش میکرد
_امگای جذاب و کیوت من!
و بعد با ضربه محکمی توی امگا کام شد.
_______🐺______🐰______🐾______🍼
سلام به روی ماهتونننن
خوبین قند عسل ها؟!
اینم از این پارتمون چطور بود؟!
اولین اسمات این رمان!
ببخشید دیروز اپ نکردم واقعا وقت و حالش رو نداشتم!
خب موضوع مهم فعلا تا روز 11 خرداد اپ نداریم!
چون من امتحان میدم! نمیتونم اپ کنم امیدوارم درک کنید و ناراحت نشید یا رمان رو ول نکنید
حرف دیگه ای ندارم ووت و کامنت یادتون نره دوستون دارم لاولی ها 🌈🐞❤
YOU ARE READING
🔥 my hot nurse_vkook 🔥
Werewolfاسم رمان : پرستار هات من 🔥my hot nurse کاپل ها : vkook_namjin_Yoonmin ژانر : امگاورس، اسمات، طنز نویسنده : queen👑 زمان اپ :پنجشنبه ها هپی اند