Jungkook
🐣 اوو پس یه پرستار دیگه قراره به دست تو به فاک بره!
🐰چیمی اینطوری نگو! از من مظلوم تر هست تو این جهان! لباش رو جلو داد و حالت کیوتی به خودش گرفت.
🐣:اوهوم خودم!
لباش رو به حالت اولش برگردوند و اخم کرد
🐰:من تا حالا کدوم پرستار رو اذیت کردم که بشه دومیش؟!
🐣:صبر کن بشمارم این چندمین پرستارته؟! اهان درسته بیست و چهارمین پرستار! اذیت هایی که کردی! دستش رو سمت جیب کیفش کرد و از توش دفتر friends رو باز کرد و توش قسمت کوکی رفت
🐣:اوهوم اوهوم...
1.پرتاب کردن تارت کوچولوی بیچاره سره اجوما
2.غش کردن الکی و رفتن به بیمارستان و فرار از بیمارستان! اخراج شدن پرستار بیچاره!
3.دادن داروی خواب آور دز بالا به پرستار بیچاره
4.بستن بند کفش های پرستار به هم دیگه
5. دروغ کراش جین هیونگ روی پرستار و عاشق شدن پرستار بیچاره و اخراج شدنش توسط برادرت
6.رنگ کردن لباس پرستار بیچاره با رنگ روغن
7.گذاشتن سوسک های الکی در همه جای خانه
8.کوک کردن موش عروسکی سیاه و گذاشتنش وسط خونه و فرار کردن پرستار جوان
9.تهمت تجاوز کردن پرستار بیچاره به تو
10. اب ریختن داخل کیف اجوما
11. خراب کردن وسایل ارایشی پرستار
12.چسب زدن به صندلی پرستار و چسبیدن کون پرستار به صندلی
13.درست کردن روح های الکی برای خانه به عنوان شوخی هالووین
14.بالا اوردن الکی خون و غش کردن پرستار
15.سوراخ سوراخ کردن لیوان دندون مصنوعی های اجوما و شانزدهمین..
🐰بسه دیگه اولن اینا هیچکدوم اذیت کردن نبود و حقشون بود!
اون پرستار روم چشم داشت میخواست بهم تجاوز کنه البته در اینده.
اون شوخی هالووین بود پس حساب نمیشه
پرستار خوابش نمیومد بهش داروی خواب دادم
باید از تارت هم پرستاری میکرد ولی نمیکرد منم پرتش کردم رو پرستار تا با دندونای کیوت خرگوشیش پوستش رو تیکه تیکه کنه.
اون یکی با ارایش زیاد شبیه دلقک ها میشد منم بهش کمک کردم نشه
اون یکی لباسش رنگش بهش نمیومد پس رنگش کردم
بعد... ام اون یکی هم قرار بود در اینده عاشق هیونگ بشه منم به هیونگ کمک کردم و هم اون اخراج شدنش به من ربطی نداشت اون 265 مورد دیگه هم مثل همین است همین دیدی همشون دلیل خودشون رو دارن و بعد لبخند موفقیت امیزی زد و چشاش رو بست و دستاش رو پشت برد و تو هم قفل کرد.
°موقع تعطیل شدن دبیرستان°
🐣اوکی ولی سخت نگیر بهش گنا داره
🐰ام.. مونده به رفتارش نباید زیادی رو مخم باشه و باید جذبم کنه که نمیکنه
🐣مگه برا خودت ددی انتخاب میکنی؟!
بعد گفتن این حرف خنده ای کرد و ادامه داد
🐣:بیچاره پرستاره دلم براش میسوزه
🐰:میدونی ددی که نه ولی خب دوست دارم دیکش رو حس کنم احساس میکنم بزرگه البته نقشه ای هم دارم و اینکه ددی من باید تیپ ایده الم باشه دستای کشیده و رگاش که معلوم باشه، صورت بی نقص، دیک بزرگ، بدن عضله ای، قد بلند، هات جذاب جوری که دخترای بیرون با دیدنمون چشاشون از حلقه در بیاد 😌 😏 همونطور که از پله های مدرسه پایین میومد با پوزخندی گفت که یهو با دیدن پرستارش لبخند خرگوشی زد و گفت:
عه پرستارم اومده دنبالم!
🐣:کو.. بذار اول هیونگم رو پیدا کنم عه اونا ها
جونگ کوک همونطور که لبخند خرگوشی میزد و با دستش تهیونگ رو نشون میداد سمت جیمین برگشت که دید اونم داره تهیونگ رو نشون میده
و خشکید تهیونگ با لبخندی سمتشون اومد و عینک افتابی رو از چشاش برداشت و دستی به موهاش کشید.
🐣هیونگ و توی یه حرکت پرید بغل داداشش
_سلام هی.. هیونگ
تهیونگ بعد اینکه جیمین از بغلش در اومد لبخندی بهش زد و دست هردوشون رو گرفت
🐣ام.. تهیونگ.. جونگ کوک با پرستارش قرار بود بره!
🐰چیمی.. ام.. هیونگ پرستاره منه!
و لبخند خرگوشی به جیمین خشک شده زد
تهیونگ سمتشون برگشت و به برادر کوچیکش نگاه کرد
🐣هیونگ تو.. تو پرستاری؟!
🐯اوهوم
از خیابون رد شدن و بعد تهیونگ دست جیمین رو ول کرد و به موتور کنار کافه اشاره کرد
یونگی اونجا منتظرته برید خونه و حتما غذا بخور
اذیتش نکن تا اذیت نکنه اذیتت کرد بهم زنگ بزن منو جونگ کوک داریم میریم خونه!
🐰اون واقعا اوو باور نمیشه تو هیونگ چیمی
تهیونگ لبخندی زد و گوشیش رو تو جیبش گذاشت
🐯اما من میدونستم همکلاسی چیمی هست تعریف شیطونی هات رو شنیده بودم
لبخند کیوتی زد و نگاهش رو پایین انداخت که دستای تو هم قفل شدشون رو دید چقدر تضاد رنگی پوستشون قشنگ بود فاک دستاش اون رگای روی دستاش واییی
🐰دستاش خیلی خوشگلن
🐯چیزی گفتی؟!
🐰نه.. میگم هوا چقدر قشنگه همه باهم زیر این درختای شکوفه ای دست تو دست هم راه میرن و..
دینگ دینگ دینگ دینگ
با زنگ زدن تهیونگ حرفش نیمه تموم موند و بعد تهیونگ دستش رو ول کرد و با اخم داشت حرف میزد
🐯نه نه گفتم که نه
🐯دلم نمیخواد صورت اون زنیکه ی گوجه فرنگی رو ببینم نام بس کن لطفا
🐯اوکی بعدا میحرفیم
سمت در رفت و درو باز کرد
🐯بفرمایید
کفشاش رو در اورد و دمپایی های خرگوشیش رو پوشید و نگاهی به تهیونگ کرد که به تلفنش خیره شده بود و پوزخند زده بود اون قیافه ی اخم کرده خیلی جذاب بودددد
🐰هیونگ...
🐯ام .. تو برو دوش بگیرم لباسات رو عوض کن منم برات غذا رو اماده میکنم!
🐰اوکی
سمت اتاق رفت و بعد در اوردن لباسای کیوتش و حوله ی خرگوشیش در اتاق رو بست و یکی یکی لباساش رو در اورد و توی سبد رخت گذاشت و سمت حموم رفت
بعد یه دوش سریع که گرفت از حموم در اومد که بوی خوش سوپ تو خونه پیچیده بود
🐰ام.. گرسنم شد
سریع لباساش رو پوشید و موهاش رو خرگوشی بست و دوتا گیره ی خرگوشی زد و بعد برداشتن گوشیش از اتاق بیرون رفت که با تهیونگی روبرو شد که میز رو چیده بود و سوپ رو کشیده بود به همراه یه ظرف نون تست گرم شده و مرغ سوخاری
با لبخند سمت اشپزخونه میرفت که با فهمیدن اینکه داره حرف میزنه ارومتر راه رفت
🐯اوو نمیتونم تازه یونگ هم نمیتونه بیاد چیم پیششه اون دختره رو بذار واسه بعد الان وقتش رو ندارم درست چند وقته یه حال و هوای رابطه نداشتم ولی ولش کن حوصله ندارم باید از این بچه نگه داری کنم!
لبخندش رو خورد و سمت میز رفت یعنی پرستارش گی نبود؟! پس الان چطوری میخواست نقشش رو اجرا کنه!
اخمش غلیظ تر شد و شروع به خوردن کرد .
لباسای کوکیتارت
________ _________ _________ __________
هاییی لاولی ها
خوبین هانی های کیوت ؟!
اینم از پارت دوم چطور بود ؟!
امیدوارم که دوسش داشته باشین
طنز نویسیم زیاد خوب نیست ولی تمام سعیم رو میکنم خوب در بیارم
ووت و کامنت یادتون نره کیوتی های من
فعلا تا پارت بعدی بای😘😘😘😘
ESTÁS LEYENDO
🔥 my hot nurse_vkook 🔥
Hombres Loboاسم رمان : پرستار هات من 🔥my hot nurse کاپل ها : vkook_namjin_Yoonmin ژانر : امگاورس، اسمات، طنز نویسنده : queen👑 زمان اپ :پنجشنبه ها هپی اند