و اروم دستمالی که از مواد بیهوش کننده بود رو جلوی دهن و دماغش گذاشتم اروم داخل بغلم افتاد و براید استایل بغلش کردم و اونو داخل ماشین رو پاهای خودم گذاشتمش ..*وای اون خیلی سبک بود انقدرم که کیوت بود که دوست داشتی بچلونیش* ها این چیه من میگم جونگ کوک خل شدی این حرفا از تو بعیده
..... همین طور که با خودم کلانجار میرفتم اصلا نفهمیدم کی رسیدیم عمارت
از ماشین بزرگ پیاده شدیم به جیمین تو بغلم نگاه کردم که چطوری مثل فرشته ها خوابیده و چطوری دست یه شیطان به نام وون بین گیر افتاده واقعا اون مرتیکه چی از جون این بچه میخواست؟؟! سر بادیگارد های جلوی در داد زدم و گفتم _درو باز کنین تا خسته گیمو سر شما خالی نکردم _ اونو به سرعت درو باز کردن×کوک بچه رو کجا بزاریم؟!؟
_ تو اتاق من خوبه؟!
×عالیه .. بیارش
اروم جیمینو رو تخت گذاشتم تا یه وقت بیدار نشه و بعد از اتاق بیرون رفتم اون واقعا فرشته بود فرشته ایی که اشتباهی داخل این دنیای بی رحم افتاده
_شب خوش جوجه...
_________________________________________
[جیمین]
صبح شده بود افتاب خانم دوباره برگشت.. یعنی وقته بیدار شدن بودن با حس سردردی بیدار شدم دستمو رو سرم گذاشتم چشمام نیمه باز بود دوتا دستمو رو چشمم کشیدم و چندبار پلک زدم .. اصلا نتونستم دوروبر خودمو انالیز کنم از تخت امدم پایین به ساعت بزرگ نگاه کردم ساعت دقیقا 7:30 ..یعنی من نرفتم مدرسه... مدرسه؟!؟ وای خدا... داخل اتاق یک روشویی داشت من سریع رفتم داخل دست و صورت خودمو شستم و از اتاق بیرون امدم سریع از پله ها پایین امدم و با دیدن دو مرد هیکلی که داشتن گیم بازی میکردن یکیش جذاب هات یکی دیگه یکم کیوت اون جذابه بیشتر شبیه خرگوش بود عجیبه اون یکی هم شبیه ببر 🦋عجیب اروم اروم امدم پایین و سمت در رفتم که با صدایی به خودم امدم و از جام پریدم و یه /یی/ گفتم+سس.. لل. ام.. صبح.. صبح.. بب. خیر.
_سلام ..
خیلی سرد جواب داد چرا؟؟×سلام جوجه کوچولو
ولی این نه بنظرم این بهتر بود+بب.خخشید کک. ه مز. ااحم شش. دم با ا. جازه من.. میرم پیش ا.. پا.. یعنی.. ددیم
_ددی؟؟
×ددی کیه؟؟ منظورت اون مرد دیوونه وون بین هست؟!!
انگار اینام میدونستن که اون دیوونه هست واقعا هم که هست
+در.. سته .. من. میخوام.. ب.. رم خو.. نم
وقتی گفتم میخوام برم خونه اون پسره که خیلی مهربون میخواست چیزی بگه که با صدای خیلی مغرور و عصبی که اون گفته بود نه هردو به سمتش برگشتیم و با تعجب بهش نگاه کردیم
×خوب ب...
YOU ARE READING
DADDY 👑🐥🔞
Teen Fictionکاپل: کوکمین .. ویمین.. وی کوک.. نامجین جز فرعی 🌝 . ژانر:.، مافیایی🕷، sexy 👙👠💋 کیوت🌈 . خلاصه:+ددی🤤