part (5)

904 103 1
                                    

+من.. من.. نمیتونم ددی
کوک نمیدونست داشت چیکار میکرد قلبش میگفت نکنه چون اون بچست و تازشم اون تازه اولین بار بود اونو دید همه مغزش میگفت باید انجام بده پس اون به مغزش گوش کرد اگه شما بودین کدوم رو گوش میدادین قلب ♥یا مغز🧠!؟؟؟!
کوک گفت:
_باید انجام بدی مگه خودت قبول نکردی؟! گفتم که اگه من بردم باید انجام بدی

جیمین هم نمیتونست کاری کنه چون حق با کوک بود چون اونم قبول کرده بود حتی اگه از تهیونگ میپرسید ته هم شاهد بود پس  به شوخی گفت : +ددی ته تو قبول میکنی که اینکارو بکنم؟؟

×خب چه میشه کرد.. اره.. چون تو واقعا قبول کرده بودیم و نمیتونی زیرش بزنی

+باشه.. ممنون بابت اینکه گفتی  باخنده..

اروم لبای خودشو روی لبای کوک مماس کرد هیچ مک و گازی در کار نبود  اروم همو بوسیدن و اروم جدا شدن
_اممم چه شیرین 👑

جیمین که از این حرف کوک سرخ شده بود نزدیک بود منفجر بشه چون تاحالا با کسی لب نداده جز بوس روی گونه های وون بین 🙄 (خوب خدارو شکر)
_+سنگ کاغذ قیچی:جیمین؛  سنگ و کوک؛ قیچی
+هوراااااا من بردم من بردم
یک جوری رو پاهای کوک بالا پایین میپرید که انگار کار  شگفت انگیزی انجام داده ته و کوک شروع به خندیدن کردن بلند بلند ♥

جیمین که مشتاق بوسه های کوک بود  و دلش دوباره میخواست چون اون بوسه ساده بود و اون دلش یکم عمیق میخواست اما با خودش گفت من بچم چرا چرا باید اینکارو بکنم و تازه باهاش اشنا شدم ولی الان که فکر میکنم که چند وقته باهاش اشنا شدم ولی نمیدونم چکارکنم چون دوباره بوسه های کوک رو میخواست نمیدونست این حس از کجا میاد ولی این حس فوق‌العاده بود یه ارامش ارامشی که کل رنج های تمام سال هاشو از بین میبرد اونم با یه بوسه ساده

+من... من.. میخوام د.. وببا.. ره بو.. سم کک.. نی اا.. گه میشه؟؟

_×چییییی؟؟

+د.. للم. .. مم.یخواد بب. وسس. م ک.. نی اا.. وونم نه ساده عمیق.. با جدیت گفت

کوک و ته تو شوک بودن که یه بچه 14 ساله این خواسته رو ازش بکنن ته که دیگه نزدیک جررر خوردن بود گفت؛
×برو انجام بده.. پخخخخخ

_عمیقتر؟؟ منظورت چیه!؟!
ایندفعه جیمین با لکنت نگفت و سعی کرد بدون لکنت بگه
+یعنی ساده نباشه چیزی که داخل فیلم ها هست صدا مک هاشون میاد ملچ مولوچ اونا میاد.. زبون همو داخل میکنن

کوک و ته دیگه نزدیک انفجار شوک بودن انگار سیم برق بهش وصل کردن از این پسر بچه بعیده
×برو به امتحانش مبارزه
ته درگوش کوک  گفت و جیمین با تعجب نگا‍ش میکرد
_اوکی!
جیمین انگار ذوق کرده  بود چون واقعا مست اون بوسه بود نمیدونه چرا ولی دلش میخواست
دستاشو دور گردن کوک حلقه کرد و خودش و روی پای  کوک جلوتر برد کوک هم دستشو دور پهلوی باریک جیمین گذاشت و بالاتر کشیدتش..
اروم لبای پفکی جیمین رو روی لبای کوچیک و صورتیش گذاشت جوری که مماس هم بودن یک جوری همو میبوسیدن که ته دهن باز اینارو نگاه میکرد . وقتی لباشونو حرکت میدادن اعضای بدن اونا تکون میخورد
کوک مک محکمی از لب پایین جیمین زد جیمین احساس گرم شدن داشت پایین تنش انگار میسوخت دلپیچه داشت...ایندفعه کوک گاز محکمی که از لب پایین درحال مکیدن بود زد که باعث خون امدن و و ناله ایی خفه از دهن جیمین بیرون امد جیمین هم منتظر نشست و شروع به کار کرد خودشو نزدیک به کوک کرد جوری که بدنشون مماس باشه جیمین مک های محکمی میزد و ناله خفیفی میکرد
این باعث شد دیک خوابیده کوک یکم سفت بشه و یکم برامده کوک زبونشو وارد دهن جیمین کرد و جای جای دهنشو مزه میکرد
_آهههههههه فاک تو خیلی شیرینی

همونطوری که زبوناشونو بهم میمالیدن جیمین متوجه کمبود اکسیژن شد و درحال خفه شدن بود  بخاطر اینکه یکم نفس بگیره از کوک جدا شد و تند تند نفس میکشید کوک  هم نفس بند امده بود و مثل جیمین تند تند نفس میکشد کوک گفت
_آهههههههه جیمین تو خیلی شیرینی ولی برای امروز که بازی کردی بسه

+جیمین که خیلی سرخ شده بود گفت:چشم... ها.. ها.. ددی.. ها

کوک جیمین و روی کاناپه گذاشت و  رفت سمت در و به ته گفت:
_الان برمیگردم حواست باشه بهش 🙄

×اوکی ... فک میکنه بچم( نیستی؟؟!!)

جیمین خیلی ذوق زده و از ته قلبش داشت میرقصید 💃💃
×خب خب خیلی خوب انجام دادی!!..

+ببخشید اگه شما ناراحت..

×نه عزیزم اصلا این حرفو نزن بیبی کوچولو تو خوب بودی🦋!

×جیمین بهتره بری لباس بپوشی انگار این کثیف شده  برو تو اتاق کوک یک هودی مشکی بردار

+اما برام بزرگه

×ای بی ندارن
ه همین بهتر برات

+چشم
چشمی گفت و تن تند از پله ها بالا رفت و یک هودی مشکی ساده مخملی از تو کمد برداشت و اونو پوشید
_سلام.. من امدم..

+سلام ددی..

کوک با دیدن جیمین دهنش باز بود اون.. اون هودی  من نبود 🙄اون کلاه صورت جیمین کوچولو رو پوشیده بود فقط فکش معلوم بود و یقه خودش تا  اخر سینه های جیمین بود اون بدن سفید پر شهوتش معلوم ..لباس تا اخر زانو جیمین بود.. استین های لباس دستای کوتاه جیمین رو رد کردن واقعا داخل اون لباس شبیه کوتوله ها بود واقعا زیبا بود اون ی موچی خوردنی بود.......

DADDY 👑🐥🔞Where stories live. Discover now