3

2.3K 299 15
                                    

چشمامش رو از حس لبای مرد رو هم گذاشت و بخاطر نفسای گرمش حتی جرعت تکون خوردن نداشت
ته انگشتای لاغر و کشیده اش رو اروم روی بدن پسری که هنوزم یه لباس حریر ساده به تن داشت کشید از زیرش رد کرد و روی بدن پسر گذاشت
از حس لذتی که اون بدن یخ زده و مخملی بهش میداد با یه حرکت ناگهانی گوش پسر رو گاز گرفت جیمین با ترس و اظطراب سعی کرد مرد رو از روی خودش کنار بزن ولی حتی یک سانتم موفق نبود تهیونگ با بالا اوردن سرش نگاه بی حس شده اش رو به پسر کم جوون زیرش انداخت
دو تا از انگشتای اشاره اش رو روی گونه ای پسر گذاشتو با فشار محکمی غنچه اشون کرد
تو زبون نداری؟نکنه اون مردک خرفت این همه پول رو بخاطر یه هرزه ای لال ازم گرفت؟
اسمت چیه سرشو جلو اورد و با کج کردنش دستاشو از روی گونه ای جیمین برداشت تا صحبت کن
پسر مو صورتی همچنان بهش خیره بود و صحبتی نمیکرد
بد از چند دقیقه تهیونگ نیشخندی که همیشه روی لباش جا خشک میکردو زد و از روی پسر بلند شد
اروم قدماشو سمت کمد کنار تخت کشید و نگاه کوتاهی به پسر انداخت
خودم بهت یاد میدم حرف زدن چطوری
کمدش رو باز کرد و بد از گشتن داخلش یکی از دستبندای صورتی رنگش رو در اورد و دوباره سمت پسر برگشت لبه ای تخت نشستو پسر صورتی کنارشو سمت تاج تخت پرت کرد
دستاشو با حوصله به تخت بستو روی بدنش نشست
انگشتاش رو با نوازش سمت گردن بلورینش کشید
با یه حرکت لباس نازک تنش رو پاره کردو نگاه حریصشو روی بدن پسر ثابت کرد
بدنی لاغر و خوش فرم با نیپلای صورتی پوست شیری رنگش کامل تو چشم بودو یه خال کوچیک درست کنار نافش کاشته شده بود
پاهاشو بالا اوردو به بوته ای گردش که جلوش خود نمایی میکرد پوزخند زد و پاهای پسرو روی شونه اش گذاشت
سوراخشو از روی شلوار دقیقا روی دیکش تنظیم کرد
خودشو جلو کشید که باعث ناله ای خفیف و ترسیده ای از سمت پسر شد
صورتش تو فاصله ای دو سانتی پسر مقابلش نگه داشت
با چهره ای بی حس زبونشو رو لباش کشید
من یک سوال رو یک بار ازت میپرسم توم چند ثانیه فرصت داری که جوابمو بدی اگه دوست داری این بدن فاکیت فعلن دست نخورده بمونه اخرین شانستو امتحان کن!
پسر مو صورتی کمی ترسید و اروم لب زد جیمین...چشماشو رو هم گذاشت و بغض خفه ای کرد من اسمم جیمین پارک جیمین
صدای دل نواز و نازک جیمین تو گوشش چرخید و باعث شد چند لحظه جریان خون تو رگاش رو حس کنه
چونه ای پسر رو گاز کوچیکی گرفت و انگشت وسطشو سمت سوراخ پسر برد
فشار کوچیکی بهش وارد کرد و چشمای پسر که با بغض بهش خیره شد بود و رصد کرد
با چند نفر خوابیدی؟
جیمین کمی مکث کرد و زبونشو از داخل گاز گرفت که با فشار محکمی از طرف انگشت ته داخلش سریع لب باز کرد هیچکس من با هیچکس نبودم...
همون لحظه انگشتش رو کامل داخل حفره تنگ و دست نخورده پسر فرو کرد که نفسش رو بند اورد و بغضش شکسته شد
قطره های مرواریدی شکلی شروع به باریدن از موژه های بلندش به رو گونه هاش کردن
تهیونگ از انقدر حساس بودن پسر تعجب کرد و انگشتشو اروم داخلش تکون داد
پسر دست نخورده ای من!؟انگشت دومشم وارد کرد که جیمین دستای بستشو کشید و به کمرش قوس داد
درش بیار لطفا درش بیار و گریه هاش شدید شد داشت بهش تجاوز میشد از موقعیتی که الا توش قرار داشت میترسید و متنفر بود
برای بار صدم خودشو بخاطر ضعیف بودنش سرزنش کرد و بیشتر هق زد که همون لحظه ته انگشتاش رو در اورد
خوبه پس باکره ای.

𝗩𝗺𝗶𝗻Where stories live. Discover now